نام مکان جغرافیایی در شاهنامه : فم الاسد

نام فعلی مکان جغرافیایی:محل وارد شدن رودخانه کارون به اروند رود

نام های دیگر مکان جغرافیایی در شاهنامه: دهنه شیر، بهمنشیر

شرح مکان جغرافیایی:

فم الأسد: این نام که به معنی دهان شیر است، گاه برای جاهای مهیب رودهای بزرگ که کشتیرانی در آنها دچار مشکل می شده به کار می رفته است. مثلا رود جیحون در حد فاصل شهر آموی یا چهارجوی بعدی تا جنوب خوارزم به کوهی می خورد که چون آن را می شکافد و آب فرومی ریزد، در گذشته برای کشتی ها خطرناک بوده و از این رو آنجا را تنگ دهان شیر می خوانده اند. ترک ها و ازبک ها هم بعدأ همان محل را دوه بیون یعنی گلوی شتر، یا شتر گلو نامیده اند.

در شاهنامه ضمن شرح جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب آمده است که کیخسرو در تعقیب افراسیاب از چین به هند و مکران رفت. آنگاه پس از شش ماه کشتی رانی در آب زره (دریای عمان و خلیج فارس فعلی)، به جایی هول به نام فم الأسد رسید و بادیان را رها کرد تا کشتی به راه خود برود:

به شش ماه کشتی برفتی بر آب             که زو ساختی هر کسی جای خواب

به هفتم چو نومید گشتی ز سال           شدی   کژ    و   بی راه   باد   شمال

سر   بادبان   تیز     برگاشتی           خله      پیش     ملاح    بگذاشتی

به   راهی   کشیدی  ز   راه   جرد          که   خواندش  ملاح   فم  الاسد

چنان ساخت  یزدان  که  باد  هوا           نشد    کژ    با     اختر   پادشا

 پس از آن، گوید کیخسرو در آن آب آدم های عجیبی دید، بعد کشتی به آرامی راه پیمود تا:

 گذشتند بر آب بر هفت ماه                که بادی نکرد اندر ایشان نگاه

چوخسرو زدریا به خشکی  رسید               نگه  کرد   و هامون  جهان  را  بدید

بیامد  به  پیش  جهان     آفرین                بمالید  گرینده  رخ  بر  زمین

برآورد کشتی و زورق ز آب                 شتاب آمدش، بود جای شتاب

 بیابانش پیش آمد و ریگ  و   دشت                تن   آسان   به ریگ روان  برگذشت

بر اساس ابیات برداشت این خواهد بود که مرحله دوم سفر کیخسرو هفت ماه طول می کشد اما بنا به نظر صاحبنظران برای مثال آقای خالقی مطلق به نظر می رسد تمام مدت سفر کیخسرو هفت ماه بوده است. در این صورت، باید گفت شش ماه از مکران تا فم الاسد کشتی رانده اند، یک ماه هم بعد از آن تا انتهای دریا و رسیدن به خشکی، دراینجا کیخسرو سراغ گنگ دز را می گیرد:

پس از کنگ در بازجست آگهی             از افراسیاب و زتخت مهی

چنین گفت گوینده ای زان گروه           کز ایدرنه آب است پیش و نه کوه

اگر بشمری سربه سر نیک و بد             فزون نیست تا کنگ فرسنگ صد

چون کنگ دز در نزدیکی آتشکده آذرگشسب بوده، محل فرود آمدن کیخسرو از کشتی باید با حدود جنوب خوزستان، نزدیک به آبادان کنونی: انطباق داشته است. ابن خردادبه در سده سوم فاصله مداین تا آتشکده شیزیا آذرگشسب را با ذکر دقیق فواصل هر منزل تا منزل بعد، جمع ۱۱۲ فرسنگ بدین شرح نوشته است: «از بغداد تا نهروان ۴ فرسخ، تا دیربازما ۴ فرسخ، تا دسکره ۸ فرسخ، تا جلولا ۷ فرسخ، تا خانقین ۷ فرسخ، تا قصر شیرین ۶ فرسخ، تا دیزگران ۲ فرسخ، تا شهر زور ۱۸ فرسخ (که در آنجا راه نیمه می شده و بدین سبب به شهر زور نیمراه می گفته اند) یعنی نیمه راه مداین تا آتشکده شیز» چون از بغداد تا شهر زور ۵۶ فرسنگ بوده، تاشیز یا محل آتشکده ۱۱۲ فرسنگ فاصله می شده است، که با صد فرسنگ شاهنامه تقریبا برابر است. بنابراین، فم الاسد باید در حدودی بوده باشد که اروندرود یا شط العرب به خلیج فارس می ریزد. گرچه جغرافی دان های عرب، یا عرب زبان، نامی از این محل نبرده اند مؤلف حدود العالم محل ریختن رود کارون یا شوشتر به دریای بزرگ یا خلیج فارس را دهنه شیر خوانده و نوشته است: رود شوشتر بر شوشتر و سوق الاربعا(چهارشنبه بازار) و اهواز و جبی و باسیان بگذرد تا به دهنه شیر وحصن مهدی رسد، آنگه به دریای اعظم افتد».

مینورسکی درباره این دهنه شیر نوشته است: «عضدالدوله دیلمی کانالی چهار فرسخی بین کارون (رود شوشتر)و دجله حفر کرده بود که در آن کشتیرانی می شد، مقدسی در متن عربی این کانال را فم العضدی خوانده که غرض دهانه عضدی است. همین کانال را بعدا بهمنشیر خوانده اند که حالا هم قابل کشتیرانی است. شاید این تنها مخرج طبیعی به بحر در خلیج فارس باشد».

ابودلف هم جایی را در همان حدود فم البواب (به معنی دهان دربان) خوانده و یادآور شده که در نزدیکی بصره«گردابی است که چندین رودخانه در آن به هم می پیوندد، نام آن فم الابواب است و هرگاه انسان با حیوانی در آن بیفتد آن قدر در آن می چرخد تاهلاک شود، سپس بدون آن که در آب ناپدید شود یا موج او را ببرد آب او را به ساحل می اندازد»، مینورسکی در توضیح این فم الابواب نوشته: «دهان دربان (که عربی آن فم البواب است) نامی است که برخلاف انتظار برای گرداب تخصیص داده شده است، این جانب فقط می توانم رود شوشتر(کارون) را که در حدود العالم توصیف شده است در نظر بگیرم که در آنجا گفته شده… (همان مطالب مذکور) بنابراین دهنه شیر در نزدیکی مصب رود واقع، و عربی آن فم الاسد باید باشد… دجیل (کارون) اصلا به شط العرب نمی پیوسته و مصب جداگانه ای داشته (مصب امروزی کارون به شط العرب به نام حفار نتیجه کانالی است که در زمان عضدالدوله دیلمی حفر شده است و شاید از داخل کانال کنونی بهمنشیر به شرق جزیره آبادان می ریخته و شاید هم دهنه شیر(نام بهمنشیر را، اصل آن هرچه باشد، باید در نظر گرفت) در مکانی قرار داشته که دجیل (کارون) در جهت جنوب غربی به سوی آن جاری بوده، سپس به ناگاه جریان خود را به طرف جنوب و حتی جنوب شرق تغییر داده است».

قبلی «
بعدی »