ضرب المثل های شاهنامه – بخش یازدهم – سنگ بر سبو زدن

ضرب المثل ( دستانزد ) : سنگ بر سبو زدن

توضیحات ضرب المثل : درود بر هماوندان گرانقدر…  همانطور که می دانید چندیست چراغی در دست گرفته اییم و گرد دنیای شاهنامه می چرخیم تا به حد توان و سوی چراغ پرده از رمز و راز این اثر جاویدان برداریم…

در ابیات بخش چهارم داستان بی همانند سیاوش که سال گذشته در انجمن مورد تحلیل قرار گرفت شاهد ترکیبی جالب بودیم. هنگامی که سودابه پس از دسیسه های فراوان که حتما می دانید، کی کاووس را وادار به بدبینی نسبت به سیاوش می کند و پادشاه که با دوگانگی انتخاب بین سخنان سودابه و سیاوش می ماند ، موبدان را می خواند و شاهد چنین ابیاتی حکمت واری آنجا هستیم :

ز پهلو همه موبدان را بخواند      –       ز سودابه چندی سخنها براند

چنین گفت موبد به شاه جهان      –       که درد سپهبد نماند نهان

چو خواهی که پیدا کنی گفت‌وگوی      –       بباید زدن سنگ را بر سبوی

که هر چند فرزند هست ارجمند      –       دل شاه از اندیشه یابد گزند

و اینجاست که ترکیب جالب (سنگ بر سبو زدن) را شاهد هستیم. سنگ بر سبو زدن ، کنایه از آنکه اگر بخواهی واقعیت موضوعی برتو روشن شود باید با ایجاد رویدادی یا معرکه ای که به زیان طرف تمام شود ، بحث و گفتگو راه بیاندازی تا از میان آنها بتوانی بر واقعیت امری دست یابی.

البته شاهد ترکیبات مشابه دیگری همانند سنگ بر سر زدن نیز در کتاب هستیم ولی در سایر متون ادبی به فحوای تصمیم گرفتن و بی پروا داخل کاری شدن هم بکار گرفته شده خارج از لطف نیست تا در این باب متنی از بیهقی برای شما بیاوریم :

نزدیک کوتوال رفتند و بنشستند و مجلسی دراز بکردند و هیچ سود نداشت و ایزد، عزّ ذکره، را در این حکمی و تقدیری است پوشیده تا چه خواهد بود . گفتند: فردا سنگ با سبوی باز خواهیم زد تا چه پدید آید….
فحوایی شبیه دل به دریا زدن ..ولی به رای بنده بسیار زیباتر و پرمغزتر.

چه نکوست قدر این زیبایی ها را بدانیم و در مکالمات خود از آنها بیشتر استفاده نماییم.امید که مفید افتد. ارادتمند

این مطلب توسط جناب آقای حمیدرضا رحیمی و گروه بزرگ تلگرامی فردوسی،شاهنامه و شاهنامه خوانی که توسط ایشان مدیریت می شود به وب سایت ویکی شاهنامه ارائه داده شده است.

 

قبلی «
بعدی »