ضرب المثل ( دستانزد ) : کم گویی و پرهیز از زیاده گویی
توضیحات ضرب المثل :
درود بر دوستان و یاران جان
وقت به خیر و شادی
امروز با هم به یکی دیگر از ابیات شاهنامه می پردازیم که ببینیم در این دریای زیبا و بی انتها ، امروز چه مروارید گرانبهایی را صید خواهیم کرد :
بیتی امروز انتخاب کرده ام از ابیات شاهنامه خوانی دیشب است و داستان کسری و بوزرجمهر. ..
پس از خواب گزاردن بوزرجمهر، او به دربار کسری راه پیدا می کند و از موبدان و بخردان دربار نیز دانشش فراتر می رود به گونه ای که در بزم ها و مجلس های کسری، در صدر بود ….
در یکی از این بزم ها کسری از همه میخواهد از هر دانشی که بهره دارند ، سخن بگویند ، پس موبدان و ردان لب به سخن گشودند …. بوزرجمهر وقتی سخنان آنان را می شنود اجازه می خواهد که لب به سخن بگشاید و کسری نیز اجازه می دهد که در ادامه به پرسش و پاسخ می انجامد. ….
بوزرجمهر سخن خود را اینگونه آغاز می کند :
بدو گفت، روشن روان آنکسی
که کوتاه گوید به معنی، بسی
کسی را که مغزش بوَد پرشتاب
فراوان سخن باشد و دیر یاب
چو گفتارِ بیهوده بسیار گشت
سخن گوی در مردمی خوارگشت….
روی سخن ما با بیت اول است :
بدو گفت روشن روان آنکسی
که کوتاه گوید به معنی بسی
کسی روشن روان است که سخن کوتاه گوید با نکات و معانی بسیار….
اکنون همه شما دوستان به یاد مصرع معروف :
کم گوی و گزیده گوی چون در
افتاده اید ….
این مصرع از کیست ؟
حکیم نظامی در لیلی و مجنون در نصیحت فرزند خود، محمد نظامی اینگونه سروده :
کم گوی و گزیده گوی چون در
تا ز اندک تو جهان شود پر
لاف از سخن چو در توان زد
آن خشت بود که پر توان زد
کم و گزیده گفتن و همانطور که حکیم ابوالقاسم فردوسی فرمودند کوتاه گفتن با معنی بسیار ، از موضوعات و پند هایی است که شاعران ما بسیار به آن پرداخته اند و کم کم این ابیات در بین مردم تکرار شده و جنبه دستانزد و ضرب المثل یافته است ، از جمله :
صائب تبریزی، بارها در دیوان خود، خموشی و کم گویی را ستوده است. از نظر صائب، اگر شخصی بخواهد بزرگی عقل خویش را در جمعی حفظ کند، سخن را کم کند تا به وسیله این موازنه، از صفت کم خردی در امان بماند:
شکوه عقل را بسیاری گفتار کم سازد
دو لب را در نظرها خامشی تیغ دودم سازد
سعدی در گلستان آورده است:«سحبان بن وائل، فردی بود بی همتا در خوش سخنی و نیک گفتاری و دلیل آن، این بود که اگر یک سال برای مردم سخن می گفت، یک کلمه را دوبار بر زبان نمی آورد و اگر بازمی خواست همان کلمه را به زبان بیاورد، کلمه ای هم معنی آن می گفت، نه خود آن واژه را».
سخن گرچه دلبند و شیرین بود
سزاوار تصدیق و تحسین بود
چو یک بار گفتی مگو باز پس
که حلوا چو یک بار خوردند، بس
و همچنین سعدی شیرین سخن باز می فرماید :
ازان مرد دانا دهان دوختهست
که بیند که شمع از زبان سوختهست
〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️
حذر کن ز نادان ده مرده گوی
چو دانا یکی گوی و پرورده گوی
〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️
فراوان سخن باشد آگنده گوش
نصیحت نگیرد مگر در خموش
〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️
بله دوستان. ..
کم گفتن و خاموشی به جا و به اندازه لب گشودن در ادبیات تعلیمی جایگاه ویژه ای دارد و معمولا این موضوع ها به صورت پند و اندرز در ادبیات فارسی دیده می شود تا بیاموزیم …
و شاهنامه یکی از منابع ادبیات تعلیمی است به ویژه برای کودکان و نوجوانان ما …
کودکان و آینده سازان کشورمان را از این گنجینه بزرگ ادبیات کهن محروم نکنیم و در راستای آشنایی آنان با این متون کوشا باشیم. …
در پناه یزدان
این مطلب توسط جناب آقای حمیدرضا رحیمی و گروه بزرگ تلگرامی فردوسی،شاهنامه و شاهنامه خوانی که توسط ایشان مدیریت می شود به وب سایت ویکی شاهنامه ارائه داده شده است.