ضرب المثل های شاهنامه – بخش صد و سی ام – باد در قفس کردن

ضرب المثل ( دستانزد ) : باد در قفس کردن

توضیحات ضرب المثل :

ضرب المثل و دستانزدها آیینه ی تمام نمای فرهنگ، تمدن، اندیشه، سبک زندگی، اخلاق و دغدغه‌ها و دل مشغولی­های ملتها به شمار می آیند، تحلیل وبررسی آنها امری است ارزشمند وضروری ست.
پژوهشگران جدید معتقدند که معانی کلمه‌ها در قاموس (فرهنگ لغت) در فرآیند درک معنی کلام، همه‌چیز نیست، بلکه در این میان عناصری غیر زبانی وجود داردکه تأثیری زیاد در تعیین معنا دارد. از جمله این عناصر شخصیت گوینده و شخصیت مخاطب و رابطه‌ی میان این دو و شرایط مربوط به محاوره و لحظه‌ی تکلم و به اصطلاح «موقعیت کلامی» می‌باشد. پژوهشگران جدید این عناصر غیر زبانی را که به فهم معنا کمک می‌نماید، به اصطلاح «بافت موقعیتی» (context of situation) نامیده اند .
دوم اینکه یک دستانزد توجه به شرایط خاص گوینده وشنونده وموقعیت کلامی می تواند حامل یک پیام فرهنگی یا سیاسی باشد. به عبارت دیگر گوینده از دستانزد به عنوان ابزاری برای بیان دیدگاه‌های خود ویا نقد دیدگاه دیگران استفاده نماید.

🔰شاهنامه را چکیده و نمود باور و منش و فرهنگ و اعتقادات ایران و ایرانی می دانیم که
سراینده هنرمندانه گاه در کلامی پندآمیز ،گاه در داستان و گاه در دستانزدی کوتاه ،به بازگویی آن پرداخته.این مجال نیز چون دیگر آدینه ها اشاره ای داریم به یکی دیگر از دستانزدهای شاهنامه

به داستان اسفندیار بازمی گردیم و پافشاری او در بند نهادن بر دستان رستم دستان .
اما رستم نماد آزادی و آزادگیست و چگونه می توان آزادگی را به بند کشید و برپای آزادی زنجیر نهاد
پس به اسفندیار چنین پاسخ می دهد:

📙مگوی آنچه هرگز نگفته س کس
به مردی مکن باد را در قفس

باد در قفس نمی گنجد و هیچ دانای بهره مند از خرد تلاشی برای انجام این کار بیهوده و غیرممکن نخواهد کرد .

سخن گفتن از انجام امر محال و بیهوده، بدور از سنجیدگی و دوراندیش است و بزرگترین نمود بی خردی و ناتوانی عقل و اندیشه که بزرگی و شکوه انسانیت و خرد را زایل می گرداند.
و پرهیز از آن هماره مورد تاکید بزرگان و اهل خرد بوده و هست چرا که انسان بهره مند از عقل چون این سرمایه ی گرانبها را نادیده بگیرد حاصلی جز پشیمانی نخواهد یافت .

🔰 این مفهوم ، در امثال فارسی دارای بسامد بالایی بوده در ادبیات و نیز در فرهنگ عامه نشانه های فراوان دارد:

آب به هاون کوفتن
آب به غربال پیمودن
آب در هاون ساییدن
آب سفت کردن
آهن سرد کوفتن
با غربال آب از حوض کشیدن
بخیه به آبدوغ زدن
آب دریا به کیل مشت می پیماید (انوری)
خشت بر دریا زدن بی حاصلی است
دریا را به کیل پیمودن نتوان
روز روشن ستاره می شمارد
باد در قفس کردن؛
آب به ریسمان می بندد.(انوری)؛
آفتاب گز می کند (مشیری)
دریا را با مشت می پیماید.(انوری،)
دریا را با قاشق خالی نتوان کرد
دریا را به ساغر تهی نتوان کرد

باشد که بخوانیم و بدانیم و بکار بندیم

این مطلب توسط جناب آقای حمیدرضا رحیمی و گروه بزرگ تلگرامی فردوسی،شاهنامه و شاهنامه خوانی که توسط ایشان مدیریت می شود به وب سایت ویکی شاهنامه ارائه داده شده است.

 

قبلی «
بعدی »