ضرب المثل های شاهنامه – بخش شصت و چهارم – خورش بی بهانه ندادن به ماهی

ضرب المثل ( دستانزد ) :

توضیحات ضرب المثل :

درود بر هم آوندان فرهیخته و بزرگوار ، نیک می دانید که شاهنامه کتاب چند بعدی و دارای لایه های عمیقی می باشد که اگر عزیزی روی هرکدام از این ابعاد دقیق گردد و پژوهش کند به راستی حیرت زده خواهد شد….به قول استاد خالقی مطلق ؛ شاهنامه یک کتاب نیست….کتابخانه است. بیت امروز که منتخب گردیده در بخش های پایانی داستان یزدگرد بزه گر می باشد ، آنجا که پس از کش و قوس های فراوان ، مقرر می گردد تاج را میان دو شیر ژیان نهاده و بهرام گور با آن پیر که خسرو نام داشت برای نشستن بر اریکه قدرت رقابت نماید…زمانی که بهرام تصمیم به این اقدام می گیرد با واکنش یکی از موبدان مواجه می گردد که به او چنین می گوید :

تو جان از پی پادشاهی مده         –         خورش بی بهانه به ماهی نده

روی سخن با لت دوم این بیت زیبا می باشد که فحوای ساده دارد : ماهیگیری را تصور کنید که فقط با قلاب خود ،خوراک به ماهی ها می دهد هیچ صیدی ندارد!!!  انجام کاری بی حاصل در ازای تلاشی سخت و به راستی که اگر جانی نباشد ، پادشاهی هم توفیری نخواهد داشت ، واژه ماهی در ادبیات ما و دستانزدهای(ضرب المثل) زبان شیرین پارسی ، خیلی پرکاربرد بوده و گویی حکیم توس نیز از آن برای انتقال فحوا بهره برده است ، در پایان به جهت شیرینی بیشتر چند دستانزد با این واژه خدمت دوستان تقدیم می گردد :

ماهی ماهی رو میخوره، ماهی خوار هر دو را !

ماهی و ماست ؟ عزرائیل میگه بازم تقصیر ماست ؟

ماهی را هروقت از آب بگیری…..

و یک دستانزد شیرین مازنی :

ماهی دِریو دله، جفتی چنِ؟

ماهی در دریا جفتی چند؟ (در توصیف برخی معاملات می‌آید)

اگر کسی بخواهد جنسی را ندیده بخرد یا به کسی بفروشد، طرف، این مثل را به کار می‌برد که: چگونه می‌شود ماهی صید نشده را قیمت گذاشت؟

امید که مفید افتد ، ارادتمند

این مطلب توسط جناب آقای حمیدرضا رحیمی و گروه بزرگ تلگرامی فردوسی،شاهنامه و شاهنامه خوانی که توسط ایشان مدیریت می شود به وب سایت ویکی شاهنامه ارائه داده شده است.

 

قبلی «
بعدی »