یکی دختری بود پوران بنام – چو زن شاه شد کارها گشت خام
نام : پوران دخت
محل مرگ پوران دخت : در بستر بر اثر بیماری
دوره شاهنامه ای پیشین : تاریخی
دوره شاهنامه ای جدید : ساسانیان
تبار : تبار پدری به خاندان انوشیروان می رسد
ملیت : ایرانی
وابستگان :
پدر پوراندخت : خسروپرویز
مادر پوراندخت : مریم دختر قیصر روم
توضیحات شخصیت :
بوراندخت، بوران یا پوراندخت بیست و هشتمین فرمانروای ساسانی و دختر خسرو پرویز بود. او با عنوان بانبشنان بانبشن (شهبانوی شهبانوان) بر تخت نشست که شکل زنانه واژه شاهنشاه (شاه شاهان) است. سکههایی که از بوران برجای مانده، به سال اول، دوم و سوم پادشاهی وی تاریخگذاری شدهاند. بوران در تاریخ ۱۷ ژوئن ۶۲۹ میلادی بر تخت سلطنت نشست و سلطنتش در ۱۶ ژوئن ۶۳۰ میلادی پایان یافت. به گزارش سبئوس، وی در بهار سال ۶۳۰ میلادی، پس از کشته شدن شهروراز رباینده تاج و تخت، بر تخت شاهی نشست؛ برخی از نویسندگان، دوره پادشاهی بوران را یک سال و چهار ماه و برخی دیگر، یک سال و شش ماه دانستهاند. سبئوس پادشاهی بوران را دو سال میداند. در حقیقت گویا او در پائیز سال ۶۳۱ میلادی درگذشته است. به گزارش رویدادنامه سریانی بینام و رویدادنامه سیرت، بوران را خفه کردهاند. رویدادنامه سیرت، پیروز فرمانده سپاه ایران را قاتل بوران خواندهاست.
دوران پادشاهی او یکی از سختترین دوران ساسانیان است. چرا که هم کشور از درون درگیر کشمکشهای درونی بود و هم اینکه تاخت و تاز اعراب و پیکار با آنان که مقدمه فتوحاتشان بود او را آزرده ساخته بود. در مجمعالتواریخ والقصص «پادشاهی بوران دخت پرویز یک سال و چهار ماه بود و روزگار قوت اسلام بود و سپاه همی فرستاد بحرب عرب و همان مدت به مدائن بمرد». فردوسی و ثعالبی مرگ وی را بر اثر بیماری دانستهاند.
بوراندخت در شاهنامه پس از بر تخت نشستن گفت: «من نمیخواهم که این انجمن پراکنده گردند. تهیدستان را از گنج توانگر سازم تا در رنج نمانند. مبادا که کسی در گیتی مستمند باشد چرا که از درد او بر من گزند خواهد آمد. دشمنان را از کشور دور میکنم و تخت را به آیین شاهان درمیآورم».
آنگاه بوراندخت به جستجوی نشانی از پیروز خسرو برآمد. ناگاه مردی از او نشانی بیاورد. چون از او به نزدیک بوران آگهی رسید، یکی از سپاهیان نامور را برگزید. پس پیروز را به پیش او بردند. بوراندخت به او گفت: ای بدتن کینهجوی، بدان که از برای کاری که کردی (کشتن اردشیر شیروی و همکاری با شهربراز برای به زور ستادند تخت شاهی) کیفر آن را چنانکه در خور ناسزاواران است، خواهی دید. اکنون کیفر کارت را میبینی و من از اندام تو جوی خون روان میسازم. پس بوران دخت بیدرنگ کرهاسپی که هنوز زین بر آن ننهاده بودند را از آخور بخواست. آنگاه پیروز خسرو را به سختی سنگ بر آن اسپ ببست و پالهنگ بر گردنش افکند و بدین سان آن کینهور، چنان کره تیزی را هنوز زین بر خود ندیده بود، به میدان کشانید. سپس چندین سوار را که کمندهای خود را به فتراک گرد کرده بودند، به میدان بفرستاد تا چون آن کره را در میدان بتازانند، آن کرده پیوسته خسرو را بیندازد.
این چنین بود تا اینکه سرانجام پوست بر تن پیروز خسرو دریده گشت و جوی خون از تنش روان شد و به خواری جان بداد. از آن پس این زن، گیتی را چنان با مهربانی بداشت که باد آسمان نیز بر خاک نوزید. لیک چون شش ماه از کار او بگذشت، پرگار زندگانیش کج گشت. یک هفته بیمار بود و سرانجام بمرد و نام نیک را با خود ببرد
لیست اشعار :