چو خندان شد و چهره شاداب کرد – ورا نام تهمینه سهراب کرد
نام : سهراب
معنای نام سهراب : نام سهراب همان کلمهٔ سرخاب است که از sohr به معنای «سرخ» + ab «آب» تشکیل شده و به معنای دارندهٔ آب و رنگ [خون] سرخ است، همچون یاقوت و شراب.
محل تولد سهراب : سمنگان
محل مرگ سهراب : میدان رزم با سپاه ایران توسط پدرش رستم
دوره شاهنامه ای پیشین : پهلوانی
دوره شاهنامه ای جدید : کیانیان
تبار : تبار پدری به سام و گرشاسپ پهلوان اسطوره ای ایران می رسد.
ملیت : ایرانی از طرف پدر و توزانی از طرف مادر
وابستگان :
پدر سهراب : رستم
مادر سهراب : تهمینه دختر شاه سمنگان
برادران سهراب : فرامرز
توضیحات شخصیت :
سهراب پهلوان افسانهای در شاهنامه است که پدرش رستم و مادرش تهمینه دختر شاه سمنگان است. سهراب با سپاه تورانیان به نبرد ایران آمد و در جنگی تنبهتن با رستم کشته شد، درحالیکه همدیگر را نمیشناختند تراژدی رستم و سهراب، تراژدی بیخبری است
سهراب پس از آگاهی از اصالت خویش، دریافتن پدرش رستم تصمیم میگیرد که ابتدا ایران و سپس توران را فتح کرده و پدر خود را بر تخت شاهی هر دو کشور بنشاند. افراسیاب پادشاه توران پس از اطلاع از نیّت سهراب، او را با سپاهی راهی مرزهای ایران کرد کیکاووس پادشاه ایران پس از با خبر شدن از این لشکرکشی، رستم را برای مقابله با آن به جبههٔ نبرد اعزام میکند.
در ادامهٔ ماجرا، هومان و بارمان که بدستور افراسیاب در معیت سهراب بودند دسیسه نمودند تا این پدر و پسر همدیگر را نشناسند بلکه یکی از آن دو توسط دیگری نابود گردد. سهراب در مبارزهٔ تن به تن با رستم مهر او در دلش نشست و از او خواست دقیقتر خود را معرفی کند و بگوید که رستم است یا نه. اما رستم هر بار انکار میکند و از شناساندن خود طفره میرود.
در پیکار اول سهراب بر رستم چیره میشود ولی رستم با مکر و حیله سهراب را میفریبد و میگوید: ای جوان مگر تو نمیدانی که قانون جنگ این است که تو پس از دو بار پیروزی بر من، میتوانی مرا بکشی، آنگاه رستم پس از نیایش به درگاه یزدان از او میخواهد تا در غلبه بر پهلوان جوان او را یاری نماید. در پیکار دوم سهراب از رستم شکست میخورد و رستم بر خلاف قولش امان نمیدهد دشنه را کشیده پهلوی سهراب را میشکافد.
سهراب در حال احتضار میگوید: پدر من از تو انتقام خواهد گرفت، رستم میگوید مگر پدر تو کیست؟ میگوید رستم است و رستم میگوید اگر راست میگویی یکی از نشانیهایت را بگو و سهراب بازو بند را نشان میدهد. رستم افسوس خورده از کیکاووس در خواست میکند که نوشدارو را برای نجات سهراب برساند. کیکاووس که از زنده ماندن سهراب بیم داشت آنقدر در ارسال نوشدارو تعلل کرد تا سهراب جان داد
لیست اشعار :