چو خسرو نشست از برتخت زر – برفتند هرکس که بودش هنر
نام : خسرو پرویز
نام دیگر خسرو پرویز : خسرو دوم
معنای نام خسرو پرویز : اَبرویز؛ اَبرویز، یعنی «خسرو فیروز و ظفرمند»
محل تولد خسرو پرویز : تیسفون
محل مرگ خسرو پرویز : تیسفون در زندان بدستور پسرش شیرویه
دوره شاهنامه ای پیشین : تاریخی
دوره شاهنامه ای جدید : ساسانیان
تبار : تبار پدری به ساسان می رسد
ملیت : ایرانی
وابستگان :
پدر خسرو پرویز : هرمزد چهارم
همسران خسرو پرویز : مریم دختر شاه روم، شیرین معشوقه خسرو و گردیه خواهر بهرام چوبین
فرزندان خسروپرویز : شیرویه، پوراندخت، آزرمیدخت، توراندختف شهریار، مردانشاه، نستورف فرود، جوانشیر، یزداندار، فرخزاد
خلاصه شخصیت :
خسرو دوم (دور اول حکومت: ۵۹۰ م. دور دوم: ۶۲۸–۵۹۱ م)، ملقب به خسرو پرویز شاهنشاه ساسانی، فرزند هرمزد چهارم و نوهٔ خسرو اول، انوشیروان بود که توانست در بحبوحهٔ کشمکشهای درباریان و فرماندهان نظامی و بزرگان حکومتی، به قدرت برسد. در اواخر پادشاهی هرمزد چهارم، یکی از سرداران معروف به نام بهرام چوبین پسر گشنسب، از بزرگزادگان خاندان اشرافی مهران، که بهرغم خدمات و جانفشانیهای بسیارش مورد اهانت شاه قرار گرفته بود، علیه هرمزد شورید و ادعای پادشاهی کرد و با سپاهش به پایتخت لشکر کشید. خسرو، پسر و ولیعهد هرمزد که در آن زمان در آذربایجان و ارمنستان از سوی پدر حکومت داشت، از فرصت استفاده کرد و با آمدن به تیسفون، به تخت نشست. او سعی کرد بهرام را با وعدههای بسیار به تبعیت از خود متقاعد کند، اما بهرام حاضر به مصالحه و به رسمیت شناختن خسرو نشد. در نتیجه خسرو ناگزیر با زن و فرزندان و خانوادهاش از پایتخت گریخت و به موریکیوس، امپراتور بیزانس پناه برد. موریکیوس او را با لشکری یاری داد، و خسرو به پشتوانهٔ سربازان بیزانسی و دیگر نیروهایی که به او پیوسته بودند، توانست بهرام را – که حدود یک سال حکومت کرده بود و ظاهراً بزرگان و اشراف ساسانی دل خوشی از او نداشتند – شکست دهد. بهرام به نواحی شرقی، نزد ترکان گریخت و در نهایت به تحریک خسرو به قتل رسید.
در اوایل حکومت خسرو، روابط ایران و بیزانس به سبب حمایتی که موریکیوس از خسرو کرده بود، گرم و دوستانه بود. اما هنگامی که موریکیوس در اثر شورش سربازان به قتل رسید و خاندانش تارومار شدند (۶۰۲ م)، خسرو به بهانهٔ خونخواهی امپراتور مقتول به بیزانس لشکر کشید. دو فرمانده نامدار خسرو، شهربراز و شاهین، توانستند به سرعت در خاک بیزانس پیشرفت کنند و ارمنستان روم، سراسر آسیای صغیر تا خود کنستانتینوپل، شهرهای میانرودان، سوریه، فلسطین، مصر و حتی شاید لیبی و حبشه را به تصرف خود درآورند. در نواحی شمالی و شرقی شاهنشاهی نیز دیگر سرداران ایرانی موفقیتهایی در برابر ترکان و هپتالیان به دست آوردند. فوکاس (۶۰۲–۶۱۰ م)، فرمانده شورشیان بیزانسی که به جای موریکیوس نشسته بود، پس از چند سال حکومت ناموفق در اثر لشکرکشی و حملهٔ یک سردار و فرمانده بیزانسی دیگر به نام هراکلیوس (که در منابع اسلامی به هرقل معروف است) از حکومت خلع و کشته شد.
در دورهٔ هراکلیوس نیز جنگ ایران با بیزانس ادامه یافت. امپراتور جدید در ابتدا توفیقی در مقابله با دشمنان حاصل نکرد. در این زمان وضعیت بیزانس بسیار وخیم و این امپراتوری از هر سو در معرض تاختوتاز بود. حتی در مقطعی، پایتخت آن کنستانتینوپل نیز به وسیلهٔ ایرانیان و آوارها محاصره شد. کار به جایی رسید که هراکلیوس از شدت یأس و استیصال تصمیم گرفت پایتخت را به کارتاژ در شمال آفریقا منتقل کند، اما روحانیون و ارباب کلیسا مانع شدند و وعدهٔ یاری دادند. آنها ذخایر و نفایس و نقود کلیساها را تماماً در اختیار هراکلیوس گذاشتند تا به مصرف جنگ با ایران برساند؛ چیزی که برخی از آن به نخستین جنگ صلیبی تعبیر کردهاند. هراکلیوس با تقویت قوایش و بسیج نیروهای عمومی در سال ۶۲۲ م. مقابلهٔ مؤثر با ساسانیان را آغاز کرد و در مدت شش سال (تا ۶۲۸ م) لشکرکشیهایی به متصرفات بیزانسی ساسانیان و حتی قلمرو سنتی آنها انجام داد. او فرماندهی کاردان و شایسته و استراتژیستی نابغه بود. در یکی از لشکرکشیهایش، او به جای حمله به دشمن از راه خشکی، از طریق دریای سیاه به ارمنستان هجوم برد. آذربایجان و ارمنستان را تصرف کرد، و نهایتاً چنان پیش رفت که با سپاهش به نزدیکی تیسفون رسید. با این حال به دلیل اوضاع نامساعد و نداشتن ادوات محاصره و قلعهکوبی، به تصرف تیسفون نپرداخت و با فرستادن پیام متارکهای به خسرو، بازگشت. خسرو که پس از کامیابیهای برقآسا و خیرهکننده بر رومیان، اکنون شکست فضاحتباری از آنها خورده بود، با لجاجت تمام پیشنهاد صلح هراکلیوس را نپذیرفت و همهٔ تقصیرات را به گردن سرداران و فرماندهانش انداخت و با بیپروایی به توبیخ و مجازات آنها پرداخت. نهایتاً اشراف و سرداران ناراضی با پسر بزرگ خسرو به نام شیرویه که او هم از انتخاب نشدن خود به ولایتعهدی ناخرسند بود، همدست شدند و خسرو را از سلطنت خلع کردند و با نسبت دادن اتهاماتی، او را به قتل رساندند. پس از آن شیرویه با نام رسمی قباد دوم به سلطنت انتخاب شد (۶۲۸ م).
لیست اشعار :