عنوان این قسمت : شاهنامه خوانی ایرانصدا – بخش بیست و یکم – رزم ایرانیان با تورانیان
توضیحات فایل صوتی : داستانهای نبرد شاهنامه که فردوسی با نظم زیبا و حماسی خود آنها را روایت میکند، پر است از هیجان، غم، شادی، پند و عبرت. این جلد از کتاب صوتی شاهنامه نیز روایت بخشی از جنگهای ایران و توران با چاشنی سحر و جادو، فریب و نیرنگ، حسرت و افسوس و عشق و دلداگی است. شنیدن آن را از دست ندهید. ایرانصدا پایگاه صوتی صدای جمهوری اسلامی ایران است که با همکاری استاد غلامعلی امیر نوری و همراهان ایشان ، به تهیه کنندگی محسن حکیم معانی اقدام به تولید فایل های صوتی شاهنامه خوانی کرده اند ، امید است با حمایت معنوی از این مجموعه توانسته باشیم گامی در ترویج فرهنگ شنیدن کتاب های صوتی و شاهنامه برداشته باشیم.
بخش ها و موضوعات مطرح شده در این بخش : داستان کاموس کشانی , خوار کردن خسرو توس را , آمرزش کردن خسرو ایرانیان را , فرستادن خسرو توس را به توران , پیغام پیران به لشگر ایران , سپاه فرستادن افراسیاب به نزدیک پیران , کشتن توس ارژنگ را , جنگ هومان با توس , جنگ دوم ایرانیان و تورانیان , جادویی کردن تورانیان بر سپاه ایران , رفتن ایرانیان به کوه هماون , گرد گرفتن تورانسپاه کوه هماون را , آمدن پیران از پی ایرانیان به کوه هماون , شبیخون کردن ایرانیان , آگاهی یافتن کیخسرو از کار سپاه , به زنی خواستن فریبرز فرنگیس، مادر کیخسرو، را
راوی : غلامعلی امیر نوری ، فاطمه رکنی
ترجمه / اقتباس شنیداری : منصوره خادم نیا
تهیهکننده رادیویی : محسن حکیم معانی
تدوین کتاب گویا : منصوره خادم نیا
دبیر سرویس : سارا عشقی نیا
منبع : ایرانصدا
توضیحات تکمیلی شاهنامه خوانی ایرانصدا – بخش بیست و یکم – رزم ایرانیان با تورانیان : درپی جنگهای ایران و توران، لشگر ایران، به فرماندهیِ توس، چندبار شکست خورد و بازگشت. اما دوباره بهقصد گرفتنِ انتقام راهی شد و اینبار با جادوی تورانیان و حیله پیران در کوه هماون گرفتار شد. اینبار کیخسرو رستم را با فریبرز به کمکشان فرستاد.
جنگهای دامنهدار ایرانیان و تورانیان، از پس قتل سیاوش چهرهای دیگر گرفت. با نابخردی توس، فرماندهی سپاه ایران، فرود (پسر دیگر سیاوش) کشته شد و سرانجام لشگر ایران با شکستی مسلّم و از دستدادن پهلوانانی چون بهرام و ریونیز و زرسپ و دیگران، سرافکنده نزد کیخسرو بازگشتند. شاه ایران زبان به سرزنش ایشان گشود و در نادانی توس نوذر سخنها گفت و از داغ برادرش، فرود، نالهها کرد. پس دلیران سپاه ایران، اندوهگین و خجل، نزد رستم رفتند تا شاید به خواهشگری او شاه را بخشش آید. رستم نزد کیخسرو شفاعت آنها را کرد و شاه پذیرفت. توس خواست که شاه فرصتی دیگر بدهد تا این شکست عظیم را جبران کند و کیخسرو فرماندهی سپاه را به توس بازگرداند. لیکن گیو را فرمود که در همهحال مراقب توس باشد و بدینسان ایرانیان بار دیگر بهسوی توران لشگر کشیدند.
توس در نخستین گام رسولی نزد پیران فرستاد و اعلان جنگ داد. پیران نیز قاصدی نزد توس فرستاد و در پیامی نیکیهایی را که در حق کیخسرو و مادرش فرنگیس کرده بود، یادآور شد و ناراحتی عمیق خود را از کشتهشدن سیاوش ابراز داشت. توس را دل بر پیران رحم آمد و به او پیام داد که از جنگ کناره گیر و نزد کیخسرو بشتاب تا با تو نیکویی کند. پیران چون پاسخ توس را دریافت، ظاهراً پذیرفت که رخت به ایران کشد، اما رسولی نزد افراسیاب گسیل داشت و از او تقاضای نیروی بیشتر کرد. ده روز طول کشید تا لشگر افراسیاب نزد پیران رسید و سپاهی گران نمودار شد.
پس پیران فرستادهای نزد توس گسیل داشت که آمادهی نبرد شو!
دو سپاه رودرروی یکدیگر ایستادند و جنگی سهمگین درگرفت. پهلوانی تورانی به نام «ارژنگ» به میدان درآمد و هماورد طلبید. توس خود به میدان ارژنگ رفت و او را بکشت. این واقعه بر تورانیان سخت افتاد و خواستند یکسره حمله کنند، لیکن هومان، برادر پیران، هشدار داد که بهتر آن است که ابتدا به جنگی نفربهنفر روی آوریم. سپس خود به نبرد توس درآمد و او را گفت که مگر سپاه ایران از پهلوانان تهی است که فرماندهی خویش را ابتدا به نبرد فرستادهاند؟ توس، هومان را دلالت کرد که اگر سر از جنگ بتابی و به ایران روی در امانی؛ اما گیو از میان لشگر سوی توس تاخت و او را هشدار داد که روز نبرد، نه وقت حرف و حدیث است، روز شمشیر و گرز است. به این ترتیب هومان در نبردی سخت شکست خورد، اما با یاری تورانیان توانست از مهلکه بگریزد.
صبح روز بعد، بار دیگر جنگ شروع شد و دو سپاه دو روز بیهیچ نتیجهی مشخصی با یکدیگر جنگیدند. تورانیان که از طولانیشدن جنگ به ستوه آمده بودند، به جادو دستیازیدند؛ «بازور»، از سپاه توران، به فرمان پیران بر ستیغ کوه رفت و باد و بوران و سرمایی دهشتناک بر سپاه ایران چیره گرداند و سپاه توران با نهایت قدرت جنگید و بسیاری از ایرانیان را کشت. در این میان «رُهام» که بازور را بر قلهی کوه دید، او را کشت و جادوی سرما از بین رفت.پس توس، شباهنگام، سپاه ایران را گردآورد و بهسوی کوه هَماوَن فرستاد تا از دستبردِ ناگهانی تورانیان برحذر باشند. همزمان قاصدی نیز نزد کیخسرو فرستاد و تقاضای کمک کرد.
صبح روز بعد، وقتی سپاه توران برای مقابلهی نهایی به دشت نبرد درآمدند، ناگاه خیمه و خرگاه را خالی یافتند. پس درتعقیب ایشان برآمدند و به کوه هماون رسیدند و کوه را محاصره کردند.پیران، فرماندهی تورانیان به گفتوگوی دونفره با توس، فرماندهی ایرانی، مشغول شد، اما نتیجهی این گقتوگوها ادامهی محاصره بود. در این میان، هومان را رای بر این بود که کار سپاه ایران را یکسره کند، اما پیران قصد داشت محاصره را تا اتمام آذوقه و علوفه سپاه ایران ادامه دهد.
در چنین احوالی گودرز و توس درپیِ مشورتی، تنها راه نجات از محاصره را در شبیخون یافتند. پس توس سپاه را به پهلوانانی چون بیژن و شیدوش سپرد و خود به اتفاق گیو و رهام و سپاهی اندک، به قلب تورانیان، آنجا که پیران حضور داشت، تاخت. درابتدا شکستی بزرگ به تورانیان وارد آمد، اما بهزودی هومان که از واقعه آگاه شد، به یاری پیران شتافت و راه را بر پهلوانان ایرانی بست. سه پهلوان ایرانی اگرچه با رشادت فراوان جنگیدند، ناگهان خود را در محاصرهی سیل تورانیان دیدند. اما بیژن و دیگران به یاریشان شتافتند و آنان را نجات دادند.
از آن سو، شاه ایران، کیخسرو، رستم را به یاری طلبید و او را به تدارک سپاهی برای کمک به توس مأمور ساخت. رستم نیز زمین ادب بوسه داد و سریعاً سپاهی تدارک دید و فریبرز، پسر کیکاووس و عموی کیخسرو، را به فرماندهی برگزید. اما فریبرز از رستم خواست تا پیش از رفتن به جنگ، فرنگیس (مادر شاه و بیوه سیاوش) را برایش خواستگاری کند. رستم با این تقاضا نزد کیخسرو شتافت. کیخسرو اما تصمیم را به مادر خود واگذارد و فرنگیس، اگرچه در دل راضی نبود کسی را همتراز سیاوش ببیند، سرانجام پذیرفت. پس از این پیوند، فریبرز با دلی شاد و مطمئن فرماندهی سپاه را بر عهده گرفت و راهی توران شد.