نام مکان جغرافیایی در شاهنامه : زَم
نام فعلی مکان جغرافیایی : شهر کرکی در ترکمنستان
نام های دیگر مکان جغرافیایی در شاهنامه:
شرح مکان جغرافیایی:
زم: گذرگاهی از جیحون در حد فاصل بلخ و ترمذ تا آموی، نیز خرده ولایت و شهری به همین نام در ساحل چپ جیحون بوده که اکنون شهر کرکی در آن محل وجود دارد و اینک به صورت دو شهر در سواحل چپ و راست جیحون قرار گرفته و متعلق به ولایت یا استان لباب (لب آب )کشور ترکمنستان است. وصف زم در منابع کهن همچون اصطخری، ابوالفداء، و ابن حوقل آمده است.
اولین بار در داستان رفتن گیو به ترکستان آمده است که چون گیو، کیخسرو را همراه مادرش با خود به سوی ایران حرکت داد در گذرگاه زم به باژگاهی رسیدند که از گیو برای عبور دادن ایشان از جیحون توسط کشتی وجهی کلان طلبیدند، اما گیو آن وجه را نداد و هر سه آنها از جیحون با اسب گذشتند. آنگاه گیو یکی از نامداران زم را مأمور رساندن پیام ایشان به گودرز کرد که در اصفهان بود:
چو با گیو کیخسرو آمد به زم جهان چند ازو شاد و چندی دژم
نوندی زهر سو برافگند گیو یکی نامه از گیو و از شاه نیو
گزین کرد از آن نامداران زم بگفت آنچ پیش آمد از بیش و کم
بدو گفت از ایدر برو باصفهان همه راه تازان به نزد مهان
به گودرز گوی ای جهان پهلوان بخفتی و بیدار بودن روان
بگویش که کیخسرو آمد به زم که بادی نجستش به روی دژم
پس از آن در جنگ یازده رخ که سپاه تورانیان تا گنابد پیش آمدند اما نزدیک بود که از سپاه ایران، با سپهداری گودرز، شکست بخورند، پیران ویسه نامه ای به گودرز نوشت و به او پیشنهاد مصالحه و تعیین مرزهای جدید، تقریبا به روال سابق، را پیشنهاد داد و ولایات متعلق به ایران را چنین برشمرد:
دگر مولتان آید و بدخشان همین است از این پادشاهی نشان
فروتردگر دشت آموی و زم که با شهر ختلان درآید برم
دکتر خالقی در معرفی برم و ژم نوشته است: «در صورت الارض ابن حوقل از جایی به نام برم در فارس یاد شده است. توجه شود که چند جای گوناگون نیز زم نامیده شده است. شاید هم در اینجا نام شهر زم باشد، و یا اصلا برم نام جای نباشد» (یادداشت های شاهنامه، بخش دوم و سوم، بخش دوم، ص ۱۴۲). گرچه بیت «فروتردگر… برم» اندکی پریشان است، اما زم آن همان زم مشهور است که چون از لحاظ لغوی به معنی زیستگاه دامداران و یا گردان بوده، در جاهای دیگر ایران هم زم وجود داشته است، برم هم احتمالا صورتی از برزم بوده که در همان حدود زم وجود داشته است ( برم). به هر روی، ایرانیان پیشنهاد پیران را نپذیرفتند و کیخسرو متعاقب جنگ یازده رخ، جنگ بزرگ با تورانیان را آغاز کرد و چون تا آموی در کنار جیحون پیش رفت باخبر شد که افراسیاب:
به یک هفته برآب کشتی گذشت سیه بود یکسر همه کوه و دشت
به آموی پیلان و شیران به زم گذرهای جیحون پر از باد و دم
کیخسرو هم متقابلا:
به اشکش بفرمود تا سوی زم برد لشکرو پیل و گنج و درم
بدان تا پس اندر نیاید سپاه کند رای شیران ایران تباه
در پایان آن داستان یک بار دیگر هم کیخسرو از زم چنین یاد کرده است:
روانم نباید که آرد منی بداندیشی و کیش آهرمئی
شوم بد کنش همچو ضحاک و جم که با تور و سلم اندر آمد به زم
در پادشاهی نوشین روان هنگام جنگ خاقان چین با شاه هیتال آمده است که غاتفر هپتالی:
زبلخ وزشگنان و آموی و زم سلیح و سپه خواست و گنج و درم
از همه ابیات مربوط به زم به وضوح برمی آید که غرض از آن همان شهر و گذرگاه میان بلخ و آموی در کنار چپ جیحون بوده است که در سده های آغازین اسلامی نیز با همین نام جایی کاملا شناخته بوده و از زمان آمدن مغولان به ایران و ویران شدن زم به کرکی تغییر نام یافته است.