کتاب کوش نامه – نثر داستان – فصل نهم

خلاصه منظومه کوش پیل دندان – فصل نهم

( این متن متعلق به انتشارات پگاه دانش است و هر گونه استفاده از آن تنها با کسب اجازه کتبی از انتشارات مجاز است)

فصل نهم – پادشاهی فریدون و به بند کشیدن کوش پیل‌دندان

در این بخش فریدون از مرگ طیهور آگاه شده و پادشاهی ماچین را به کارم و فرمانروایی چین را به نستوه شیروی می‌سپارد.

نستوه همراه کارم برای رزم با کوش راهی شده و پس از چندین رزم نافرجام به ایران باز می‌گردد.

فریدون، قباد را همراه نستوه به جنگ کوش می‌فرستد و قباد نیز در جنگ زخمی می‌شود.

کوش به‌سوی ماوراءالنهر رفته و شهر کوشان را بنا می‌گذارد و مجدد به ظلم می‌پردازد.

مجدد بر دختری عاشق شده و او را می‌کشد و از او مجسمه می‌سازد برای پرستیدن.

در این میان قارن از سقلاب و روم بازمی‌گردد. مردمانی نزد فریدون آمده و از کوش نزد او دادخواهی می‌کنند.

قارن برای جنگ با کوش حرکت می‌کند و در جنگ سختی که با کوش در می‌گیرد، کوش در شهر خمدان محاصره می‌شود. در نبردی تن‌به‌تن قارن می‌تواند کوش را به بند بکشد.

قارن فرمانروایی چین را به دستور فریدون برای نستوه هموار ساخته و کوش را به تلیمان می‌سپارد تا با غنایم به نزد فریدون برده شود.

فریدون در پی ضحاکیان

فریدون بر تخت نشست و در سراسر جهان در پی ضحاکیان بود.

کنعان فرزند کوش به یمن گریخته بود.

پادشاهی فریدون و فرستادن نامه به طیهور

فریدون خودش نامه‌ای برای طیهور نوشت و تمامی سرگذشت خود را بازگو کرد.

فرستاده فریدون وقتی به بسیلا رسید طیهور درگذشته و کارم به جای‌ او بر تخت نشسته بود.

هدایای کارم به نزد فریدون

کارم هدایای ارزنده بسیاری برای فریدون فرستاد.

در میان هدایا سه تخت فیروزه و زبرجد و زر و همچنین تعدادی از اسبان آبی بسیلا نیز برای فریدون فرستاد که شبرنگ بهزاد که اسب سیاووش است از همین نژاد بود.

پاسخ کارم به نامهٔ فریدون

کارم همراه هدایا نامه‌ای به فریدون نوشت و ضمن سپاس خدای به فریدون گفت که کوش هفتصد سال هست که بر ما و کل چین بیدادگری می‌کند و بت‌پرستی را در این سرزمین رواج داده است و اکنون از تو می‌خواهیم که او را از بین ببری.

فرستادهٔ کارم در پیشگاه فریدون

فرستادۀ فریدون بازگشت و گزارش داد که طیهور مرده و پسرش کارم بر تخت نشسته است. فرستاده کارم نیز پیام و هدایای کارم را تقدیم فریدون می‌کند.

برگزیدن نستوه شیروی به فرمانروایی چین و فرستادن او به جنگ کوش پیل‌دندان

فریدون که پیام کارم برای کشتن کوش را می‌خواند به فکر جنگ با کوش می‌افتد ولی سرداران بزرگ ایران در سرزمین‌های مختلف مشغول جنگ بودند.

فریدون به نستوه شیروی گفت تا لشکری را آماده کرده و سوی رزم کوش برود. همچنین فرمانروایی چین را نیز به همان نستوه داد.

پاسخ‌نامهٔ کارم و سپردن پادشاهی ماچین

فریدون هدایای بسیاری برای کارم آماده ساخت و همراه نامه‌ای به نستوه داد تا برای کارم ببرد.

برای کارم نوشت که فرمانروایی ماچین و خاور غیر از چین بر عهده توست و برای جنگ با کوش، نستوه را همراهی کن و همچنین پیکی آماده کن تا به‌صورت پیوسته ما را از شرایط آگاه سازد.

رفتن نستوه با لشکر به‌جانب ماوراءالنهر

نستوه در راه چین به دوراهی رسید و هدایا و نامه‌ فریدون را برای کارم فرستاد و همچنین خودش نیز نامه‌ای جداگانه نوشت که من به سمت چین برای جنگ با کوش می‌روم تو نیز سپاه خودت را بفرست و اگر می‌توانی خودت نیز همراه سپاه بیا.

رسیدن هدایای فریدون به نزد کارم و پیوستن کارم به نستوه

هدایا و نامهٔ فریدون به کارم رسید. فریدون قبا و کلاه و کمر خود را برای او فرستاده بود.

سپس کارم سپاهی را سوی نستوه فرستاد و خود نیز با سپاهی دیگر راهی شد.

کارم نزد نستوه رسید و سه روز به جشن و شادی پرداختند.

نامه فرستادن نستوه به نزد کوش پیل‌دندان

سپاهیان ایران و کارم نزدیک شهر خمدان رسیدند.

نستوه نامه‌ای برای کوش نوشت و گفت: خبر داری که فریدون با ضحاک چه کرده و پس از آن نیز تمامی دیوساران را از بین برده است؟ اکنون تو ماندی و بهتر است که خودت تسلیم شوی و مطمئن باش که فریدون با تو مهربانی خواهد کرد.

کوش از خواندن نامه آن‌چنان برآشفت که می‌خواست فرستاده را بکشد.

پاسخ‌نامهٔ کوش پیل‌دندان به نزد نستوه

کوش پاسخ داد که فریدون نمی‌تواند مرا به دست بیاورد و تو نیز مانند او بی‌خردی و در جنگ می‌توانی قدرت مرا متوجه شوی.

 

جنگ نستوه و کارم با کوش پیل‌دندان

نستوه و کارم به نزدیکی شهر خمدان تاختند.

کوش نیز تعدادی از سپاهیان را بیرون فرستاد و تعدادی را نیز داخل شهر نگه داشت.

دو ماه جنگ پیوسته بود. نستوه خود به میان میدان رفت و آن‌چنان جنگید که تمامی چینیان به درون شهر عقب‌نشینی کردند.

کوش به سپاهیان خود گفت که نستوه فکر می‌کند تعداد سپاه همین بودند که کشته شدند یا به درون شهر برگشتند. حال که او مغرور به پیروزی شده است زمان آن است که بیرون برویم و ایرانیان را شکست دهیم.

شبیخون کردن کوش پیل‌دندان بر نستوه

نیمه‌های شب کوش از شهر بیرون آمد و بر ایرانیان شبیخون زد.

جنگ سختی در گرفت. کوش به میان میدان آمد و با نستوه روبرو شد. خشتی سمت نستوه پرتاب کرد که بر برگستوان اسب نستوه خورد. نستوه همان خشت را بیرون کشید و به سمت کوش پرتاب کرد و بازو و سینه کوش را به هم دوخت.

کوش که زخمی افتاده بود را برای مداوا به داخل شهر بردند.

بازگشت نستوه و سپاهش به ایران

نستوه که بیشتر سپاهش کشته شده بودند به ایران بازگشت.

فریدون خشمگین شد که چرا نستوه مواظب نبوده و این‌همه کشته و زخمی داده‌اند.

یکی از سپاهیان گفت که آنها چندین برابر ما بودند و اگر نستوه دلاوری نکرده بود، اکنون همهٔ ما کشته شده بودیم.

 

فرستادن قبادِ کاوه به کارزار کوش پیل‌دندان

فریدون به قباد دستور داد که سپاهی قدرتمند با سازوبرگ دوساله مهیا کرده و به سمت کوش برود.

قباد سیصد هزار دلاور انتخاب کرد و حرکت نمود.

قباد به تبت رسید و کوش از لشکرکشی او باخبر شد. کوش نیز بی‌درنگ پانصد هزار سپاه در بیرون شهر آماده کرد.

افراد کوش یکی از ایرانیان را گرفته و نزد او بردند.

کوش که فهمید او جاسوس است نیرنگ کرد و او را مردی عادی معرفی کرد تا دقیقاً لشکر را ببیند و خبر از قدرت کوش برای ایرانیان ببرد.

جاسوس تمامی موارد را برای ایرانیان تعریف کرد و قباد فهمید که کوش نیرنگ کرده تا روحیه ایرانیان ضعیف شود.

به بزرگان لشکر گفت که لشکر او بیشتر از لشکر ضحاک در جنگ فریدون نیستند. باید خندق بزرگی دور لشکر بکنیم و روی آن را بپوشانیم. او قطعاً شبیخون خواهد کرد. من با نامه فرستادن به کوش او را معطل می‌کنم.

پیغام فرستادن قباد کاوه به نزدیک کوش پیل‌دندان

قباد نامه‌ای برای کوش نوشت که دوران ضحاک تمام شد ولی تو هنوز بیداد می‌کنی. اکنون خودت تسلیم شو تا فریدون با تو مهربانی کند.

کوش پاسخ داد که من قبل از فریدون شاه بوده‌ام و فقط با جنگ تکلیف ما مشخص می‌شود. فرستادهٔ خود را نیز با پاسخ فرستاد تا لشکر قباد را بررسی کند.

قباد دانست که فرستاده برای جاسوسی آمده است. به‌تمامی لشکر گفت که فقط جشن بگیرند و شادی کنند و می‌دانست که این‌گونه کوش به فکر شبیخون می‌افتد.

فکر قباد درست بود و فرستاده به کوش گفت ایرانیان نه نگهبانی دارند و نه طلایه و هیچ‌کدام فکر رزم نیستند.

حمله کوش پیل‌دندان بر قباد و پیروزی قباد

کوش سه شب توسط افرادش لشکر ایران را بررسی کرد و هر سه شب لشکر ایران را بدون نگهبان دیدند. درحالی‌که قباد و سپاهیانش پنهانی آماده رزم بودند

کوش شبیخون زد و جنگ سختی درگرفت.

صبح شد و کوش که سپاه خود را کشته و زخمی دید، مجدد حمله کرد.

ایرانیان دوباره آنان را شکست دادند و کوش هزیمت شده و به شهر بازگشت.

کوش سپاهیانش را دلداری می‌داد که افراد بیشتری می‌آورم و قباد را شکست می‌دهیم.

قباد نیز در سپاه خود ایرانیان را سپاس می‌گفت و جشن ‌گرفتند.

نامهٔ قباد نزدیک شاه فریدون به فتح

قباد نامه‌ای نزد فریدون فرستاد و تمامی موارد را گزارش کرد.

همراه نامه پانصد نفر از سران اسیرشدهٔ کوش و غنایم بسیاری برای فریدون فرستاد و سپس سپاه را جلوتر برد.

کوش از پیشروی قباد خشمگین شد و گفت ما به‌واسطهٔ خندق‌ها شکست خوردیم و قباد و ایرانیان از شکست ما نیرو گرفته‌اند.

نامهٔ کوش به شاه مکران و سپاه خواستن

کوش نامه‌ای به شاه مکران نوشت و با خشم از او نیروی کمکی خواست و گفت دفعه قبل از ایران حمله کردند و تو سپاه نفرستادی، اگر این بار هم سپاه نفرستی مطمئن باش پس از ایرانیان به جنگ تو می‌آیم.

رسیدن قباد به کوش پیل‌دندان در میانه میدان و گرز انداختن قباد

جنگ شروع شد.

ایرانیان فقط از مقابل کوش می‌گریختند و قباد آنان را به جنگ دعوت می‌کرد.

قباد که آن‌چنان دید با هفتاد پهلوان به‌سوی کوش حمله کردند.

کوش و قباد به یکدیگر رسیدند.

شمشیر کوش به اسب قباد خورد و اسب را کشت. قباد رزم را پیاده ادامه داد و گرز خود را آن‌چنان به‌سوی کوش پرتاب کرد که به بازوی کوش خورد و شمشیر از دستش افتاد و خودش نیز در معرض شکست بود.

قباد بر اسبی دیگر نشست و جنگ تا شب ادامه داشت.

پیروزی دوبارهٔ قباد بر کوش پیل‌دندان و چاره‌جویی کوش پیل‌دندان

جنگ آغاز شد قباد به سربازان ایرانی گفت در روز قبل اگر اسب من کشته نشده بود بی‌گمان کوش را از بین برده بودم. کوش نیز با سربازان خود صحبت می‌کرد و به آنان روحیه می‌داد.

جنگ و رزم سختی درگرفت آن‌چنان که چینیان مجدد شکست خوردند. کوش به لشکرگاه خویش بازگشت. بزرگان لشکر را فراخواند و با خشم زیاد به آنان گفت باید محل خود را تغییر دهیم در پناه کوه لشکرگاه بزنیم تا نیروی کمکی از مکران برسد.

نامه کوش پیل‌دندان به قباد برای آسودن چندروزه

کوش نیرنگ ساخت. نامه‌ای به قباد نوشت و گفت سپاهیان و اسبان خسته‌اند و چند روزی درنگ کنیم و دور از جنگ باشیم.

قباد در کمال تعجب به او پاسخ داد و گفت فقط سه روز به تو مهلت می‌دهم. در این سه روز لشکر کوش به حفر خندق و چاه پرداختند. روز چهارم قباد اعلام حمله کر  و جنگ درگرفت. چینیان از میان جنگ به عقب بازگشتند و ایرانیانی که در پی آنان بودند داخل چاه‌ها افتادند. قباد از نیرنگ کوش مطلع شد و به سپاهیان خود گفت ‌باید تمامی خندق‌ها و چاه‌ها را پر کنیم و زخمیان را از داخل آنان نجات دهیم.

آمدن سپاه مُکران و چین به نزد کوش پیل‌دندان

پس از یک ماه سپاه مکران به نزدیکی کوش رسیدند. نوشان نیز سپاهی بزرگ از شهر خمدان راهی کرد. قبل از رسیدن این دو سپاه به میدان جنگ، خبر به کوش رسید. کوش دستور داد دو سپاه پنهانی نزدیک شوند و در پشت کوه پنهان گردند تا در هنگام جنگ ‌بی‌خبر از کناره‌ها بر لشکر ایران بتازند.

آگاهی ایرانیان از نیرنگ کوش پیل‌دندان و کارزار با دشمن

طلایه سپاه ایران به قباد خبر دادند که لشکری بزرگ آمده است. قباد به بزرگان ایران گفت که کوش این چندروزه بر ما حمله نمی‌کرد و منتظر این سپاه کمکی بوده است. قباد دستور حمله داد تا ابتدا بر سپاه مکران بتازند. جنگ درگرفت سپاه کمکی چین از کناره‌ها به ایرانیان حمله کردند، کوش و سپاهش نیز وارد جنگ شدند.

رویارویی دوباره قباد و کوش پیل‌دندان و بیهوش شدن قباد

جنگ تا تاریکی شب ادامه داشت. کوش و قباد مجدد به هم رسیدند. قباد شمشیری بر سر کوش کوبید ولی مغفرش جان او را نجات داد. کوش نیز همان گرزی که قبلاً قباد به سمت او پرتاب کرده بود را در دستان خود داشت و بر سر قباد زد. قباد بیهوش افتاد. یکی از سرداران ایرانی فریاد برآورد که اکنون هوا تاریک شده و فردا جنگ را ادامه می‌دهیم.

سپه‌داران ایران به مشورت نشسته و چون قباد کماکان بیهوش بود تصمیم گرفتند شبانه به ایران بازگردند.

غارت سپاه کوش پیل‌دندان گریختگان را و پیروزی ایرانیان بر آنان

به کوش خبر دادند که ایرانیان در راه بازگشت هستند. کوش دستور داد تا در پی ایرانیان رفته و همه را بکشند. ایرانیان که در میانهٔ راه متوجه حمله چینیان شدند پشت‌به‌پشت هم داده، در مقابل حمله چینیان ایستاده و پیروز شدند. در همان عقب‌نشینی نیز بسیاری از سپاه کوش را کشتند.

به‌هوش‌آمدن قباد و سرزنش سپاه

در بین راه قباد به هوش آمد. وقتی متوجه موضوع شد سپاه را ملامت کرد که چرا بازگشتید و اگر من حتی کشته شده بودم می‌بایست به جنگ ادامه می‌دادید و اکنون من شرمنده فریدون بزرگ می‌شوم. سپاه پاسخ دادند که این بازگشت بهتر بود و ما به فریدون توضیح خواهیم داد. اگر می‌ماندیم بسیار کشته می‌دادیم و در حال حاضر بسیاری از سران آنان را کشته‌ایم.

 

گفتگوی فریدون با قباد و بزرگان دربارهٔ کوش پیل‌دندان

ایرانیان به آمل بازگشتند. فریدون از این بازگشت ناراحت بود، یکی از سران سپاه برای او توضیح داد که چقدر موفقیت به دست آورده بودند و چگونه قباد ضربه خورده و بیهوش شد. فریدون در این کار به مشورت نشست، بزرگانی مانند قارن، نریمان و گرشاسب هر کدام در منطقه‌ای به جنگ مشغول بودند. نستوه پیشنهاد داد فعلاً می‌توانیم به سمت پسر کوش یعنی کنعان که در شام هست بتازیم.

رفتن نستوه به جنگ کنعان (پسر کوش پیل‌دندان)

فریدون موافقت کرد و نستوه به سمت کنعان لشکر کشید. کنعان از آمدن لشکر ایران آگاه شد. می‌دانست که لشکر پدرش کوش قبلاً از ایرانیان شکست خورده‌اند؛ بنابراین فرار کرده به سمت بیابان حضر موت گریخت. نستوه بازگشت و به فریدون خبر داد که کنعان به سمت بیابان خشک و بی‌آبی گریخته است.

گفتار اندر فرزندان کنعان (کوش و نمرود)

شاعر به فرزندان کنعان اشاره می‌کند. کنعان پسری به نام کوش داشت و پسر دیگری نیز صاحب شد که او را به بیابان افکند. فردی ناپاک و خون‌ریز به نام نمر آن نوزاد را پیدا کرده بزرگ کرد و اسمش را نمرود گذاشتند.

روایت دیگری نیز وجود دارد که آن نوزاد را پلنگی پرورش می‌دهد برای همین نام او نمرود است. همان شخصی که ادعای خدایی می‌کرده است.

بازگشت به سرگذشت کوش پیل‌دندان و رفتن او به ماوراءالنهر و خاور

پس از بازگشت ایرانیان، کوش نیز از راه مکران بازگشت. شاه مکران هدایای بسیاری به کوش تقدیم کرد. به او گفتند در خاور سرزمینی هست بسیار خرم و آباد. کوش تصمیم گرفت به جای بازگشت به چین، به آن سرزمین خرم برود.

ساختن کوش پیل‌دندان شهر کوشان را و قرار دادن پیکره خود در شهر

کوش به آن سرزمین خرم رسید دستور داد شهری بزرگ ساختند. مجسمه‌ای بسیار بزرگ از کوش بنا کرده و در روی دستان مجسمه لوحی و متنی در وصف او نوشته بودند. کوش افراد زیادی به آن شهر آورد و نام شهر را کوشان گذاشت.

بازگشت کوش پیل‌دندان به مکران و کشتن شاه مکران

کوش به سمت مکران لشکرکشید. شاه مکران مجدد هدایای بسیاری برای او فرستاد و بعد به استقبال او رفت. ولی کوش در همان جا او را کشت و وقتی به مکران رسید تمامی خاندان او را در آتش سوزاند. بعد از آن نوشان را به‌عنوان فرمانروای مکران معرفی کرد.

بازگشت کوش پیل‌دندان به خمدان و فرستادن جاسوسان به دربار فریدون

کوش به خمدان بازگشت و فردی را به ایران فرستاد تا بررسی کند که آیا فریدون قصد حمله به کوش را دارد یا نه؟

عشق کوش پیل‌دندان به برادرزاده شاه مکران

کوش با برادرزاده شاه مکران ازدواج کرد و چون او را هم‌چهره همسر قبلی خود می‌دید نامش را نگارین گذاشت.

مرتب با نگارین صحبت می‌کرد و به او اصرار می‌کرد تا چیزی از او بخواهد.

زن امتناع می‌کرد تا آخر با اصرار کوش گفت: فقط یک سؤال از تو دارم. شاه مکران به تو بسیار احترام می‌کرد، سپاه برای کمک فرستاد و هدایای بسیاری به تو تقدیم کرد؛ ولی چرا او را بی‌دلیل کشتی؟

کوش از سؤال زن برآشفت ابتدا دلایل خود را گفت بعد بی‌درنگ نگارین را کشت.

پشیمانی کوش از کشتن نگارین دوم

کوش مانند زمانی که نگارین اول و دخترش انوشین را کشته بود بسیار آشفته شد و غمگین و ساکت گوشه‌ای می‌گریست و خود را نهیب می‌زد که چرا من به این‌گونه پلید هستم. نوشان وزیر پیش کوش آمد و به او گفت ذات تو این‌گونه است نمی‌توانی خود را تغییر دهی. سپس دختران فراوانی پیش او آوردند ولی او هیچ‌کدام را مانند نگارین نمی‌پسندید.

بازگشت جاسوس کوش پیل‌دندان از ایران

جاسوسی که کوش به ایران فرستاده بود بازگشت و گفت که فریدون در پی آبادانی جهان هست و به‌هیچ‌روی قصد جنگ با تو را ندارد.

کوش بسیار خوشحال شد.

دعوی خدایی کردن کوش پیل‌دندان

وقتی خیال کوش از سمت فریدون آسوده شد ظلم خود را صدچندان کرد. با داشتن گنج‌های بسیار باز اموال مردم را صاحب می‌شد، مرگ، زندگی مردمان، آبادانی و خرابی شهرها را در دست خود می‌دانست و خود را خداوند جهان معرفی می‌کرد. اگر کسی او را خداوند نمی‌دانست بی‌درنگ او را می‌کشت.

بازگشتن قارن از سقلاب و روم به نزد فریدون

قارن که در نبرد با بجه و نوبه و همچنین با سقلاب و روم پیروز شده بود به نزد فریدون بازگشت.

داد خواستن مردمان از ستم کوش پیل‌دندان به نزد فریدون

مردمان بسیاری که در سرزمین چین از کوش ظلم دیده بودند و دچار بیدادگری‌های او بودند روزی نزد فریدون آمده و از فریدون خواستند تا او را از میان ببرد.

نیایش و رای زدن فریدون با قارن و لشکرکشی قارن به چین

کوش ابتدا به نیایش نشست و سپس قارن را برای مشورت خواست. برای قارن تعریف کرد که کوش چگونه ظلم می‌کند و دو بار لشکر برای جنگ با او فرستاده است. اختیار تمام و کامل به قارن داد تا سپاهی بزرگ را به چین ببرد.

قارن اطاعت نمود، لشکری بزرگ انتخاب کرده به سمت چین روانه شد.

آگاه شدن کوش پیل‌دندان از آمدن ایرانیان و گردآوردن سپاه

خبر لشکر قارن به کوش رسید. کوش سپاه خود را جمع کرد و به آنان گفت که اکنون دو بار ایرانیان را شکست داده‌ام و هیچگاه به سمت ایران حمله نکرده‌ام، این بار می‌بایست تمامی ایرانیان را از بین ببریم.

 

آغاز جنگ قارن و پیروزی کوش پیل‌دندان

طلایه سپاه ایران با سپاهیان کوش جنگ کردند تعدادی از ایرانیان کشته شدند و باقی به سمت قارن بازگشته و گزارش تعداد زیاد چینیان و چگونگی جنگ را به قارن دادند.

دستور قارن به نستوه

قارن به نستوه دستور داد چاره‌ای بیاندیشد.

نستوه تمامی سپاه را فراخواند. تعداد کمی سرباز به یکی از سرداران خود داد و گفت به سمت چینیان حمله کند، خود را شکست‌خورده نشان دهد و  بازگردد تا من و سپاهیان کمین ‌کنیم و وقتی چینیان شما را تعقیب می‌کنند بر آنان بتازیم.

ایرانیان چنین کردند و هنگام عقب‌نشینی، نستوه با تمامی قوا بر چینیان تاخت و آنان را شکست داد.

آگاه شدن کوش پیل‌دندان از آمدن قارن

کوش کارآگاهی فرستاد تا دلیل قدرت ایرانیان را بداند و سپهدار ایران را بشناسد.

کارآگاه بازگشت و به کوش گفت سپاه بزرگی از ایران آمده‌اند و فرماندۀ سپاه قارن است و قارن برادر همان قباد است که دفعه قبل به ما حمله کرده بود.

رزم دیگر ایرانیان با کوش پیل‌دندان و کشته‌شدن قرا (پادشاه تبت) به دست نستوه

قارن آرایش نظامی جدیدی به سپاه داد. کوش نیز آن‌چنان کرد.

جنگ درگرفت. از ایرانیان نستوه و سپاهش به میانه رفتند و از چینیان نیز قرا شاه تبت به میدان آمد.

نستوه بر قرا دست یافت و او را کشت. لشکر تبت وقتی شاه خود را کشته دیدند هزیمت شده و به لشکرگاه گریختند.

رسیدن قارن به کوش پیل‌دندان در میانه جنگ و پیروزی ایرانیان

قارن نیز وارد میدان شد. او کوش را شناخت و به سمتش حمله کرد. کوش از قدرتی که در او می‌دید حدس زد که او قارن است.

کوش یک ژوپین به سمت قارن پرتاب کرد قارن با سپر، ژوپین را گرفت و همان را به سمت کوش انداخت آن‌چنان که اسب کوش کشته شد و کوش پیاده به جنگ ادامه داد.

سربازان چینی اسبی تازه برای کوش بردند ولی ایرانیان که روحیه گرفته بودند بر چینیان غلبه کردند.

 

گریختن کوش پیل‌دندان و پناه‌بردن به شهر خمدان

کوش که لشکر خود را شکست‌خورده دید شبانه به شهر خمدان رفت. قارن دستور داد تمامی غنائم را جمع کرده تا بین ایرانیان تقسیم کند و سپاه را روانه شهر خمدان کرد.

 

استوار نمودن کوش پیل‌دندان دروازه و دیوارهای شهر را

کوش دستور داد دیوارها و دروازه‌های شهر را مستحکم کنند و بر هر دروازه‌ای سرداری را گماشت.

قارن و ایرانیان بارها حمله کردند ولی امکان ورود به شهر وجود نداشت.

چهار ماه شهر را در محاصره گرفتند.

پیشنهاد قارن به کوش پیل‌دندان برای جنگ تن‌به‌تن

پس از مدتی قارن به کوش پیام فرستاد که من به ایران بازنمی‌گردم مگر اینکه پای تو را در بند بکشم و نستوه را به‌جای تو بر تخت بنشانم. تو خود در آسایش نشسته‌ای و سربازان را به کشتن می‌دهی. از شهر بیرون بیا و با من رزم تن‌به‌تن داشته باش.

پیام به کوش رسید. کوش در اندیشه جنگ تن‌به‌تن پیشنهاد او را قبول کرد. قارن بسیار خوشحال شد.

جنگ تن‌به‌تن کوش پیل‌دندان و قارن

کوش برای جنگ آماده شد و به قارن پیام داد. قباد می‌خواست به جنگ تن‌به‌تن برود ولی قارن قبول نکرد.

رزمی سخت بین قارن و کوش درگرفت.

قارن گرزی محکم بر سر اسب کوش کوبید. اسب افتاد و ران کوش زیر اسب ماند قارن بسیار سریع گرزی دیگر بر سر کوش کوبید. چینیان بر خلاف قرار جنگ تن‌به‌تن، پیش آمدند ولی نستوه و قباد در مقابل آنان ایستادند.

قباد پیش آمد و دست‌وپای کوش را بست نگهبانان زیادی بر او گماردند. چینیان به داخل شهر فرار کرده و ایرانیان به جشن و شادی نشستند.

آمادگی چینیان برای ادامهٔ جنگ

خانواده کوش به شیون و زاری نشستند و مردم عادی و سپاهیان چین تصمیم گرفتند با همکاری هم از شهر دفاع کنند.

 

پیام قارن به چینیان و زنهار دادن به آنان

قارن پیامی به داخل شهر فرستاد. به آنان یادآوری کرد که بزرگان چین از فریدون کمک خواسته بودند تا به بیدادگری کوش پایان دهد. اکنون نیز هر کدام که فریدون را شاه جهان بداند در پناه خواهد بود ما نیز با او مهربانی می‌کنیم.

خوار کردن فرستادهٔ قارن توسط سپاهیان چین

سپاهیان چین با فرستادۀ قارن بدرفتاری کردند.

مردمان شهر به نظامیان می‌گفتند که اکنون شاه نداریم و کوش پسری هم ندارد که جای او بنشیند پس باید تسلیم قارن شویم.

سپاهیان به حرف مردمان گوش ندادند و فرستاده قارن را بیرون کردند.

پیشنهاد پنهانی مردم برای تسلیم و تصرف شهر به دست ایرانیان

مردمان شهر پنهان از سپاهیان، برای قارن پیام فرستادند که اگر سوگند بخوری که به ما پناه دهی و ما را نکشی، راه پنهانی ورود به شهر را به تو نشان می‌دهیم.

قارن سوگند یاد کرد و فرستاده راه ورود به شهر را شبانه به ایرانیان نشان داد و آنان وارد شهر شدند.

فرستادن کوش پیل‌دندان و گنج‌های او به نزد فریدون توسط تلیمان

قارن وارد کاخ شد و آنجا را کامل بررسی کرد. سپس تمامی گنج‌های کوش را جمع‌آوری نمود.

شترهای بسیاری آماده کردند تا زنان کوش را همراه خودش و گنج‌هایش نزد فریدون بفرستند.

قارن برای فرستادن آنها تلیمان را انتخاب کرد.

 

بازدید از چین توسط قارن و سپردن تخت به نستوه بر اساس دستور فریدون

قارن به گشتن و بررسی چین پرداخت و مردان کوش را برای فرستادن به ایران انتخاب کرد و با دیگران بسیار مهربان بود.

بر اساس دستور فریدون، فرمانروایی چین را به نستوه سپرد.

آوردن تلیمان، کوش پیل‌دندان را به نزد فریدون و بند کردن او در دماوند

فریدون پس از شنیدن این خبر به ستایش کردگار نشست.

تلیمان کوش را نزد فریدون برد و فریدون دستور داد تا کوش را در دماوند مانند ضحاک و دیگران به بند بکشند.

زنان و کودکان کوش را برای نگهداری به موبدان سپرد و گنج او را نیز برای گنجور خود فرستاد.

قبلی «
بعدی »