عنوان: چرا سخنی از فیروز، فرزند یزدگرد سوم در شاهنامه نیست؟
نویسنده: دکتر داریوش اکبرزاده
سابقه شغلی یا تحصیلی نویسندگان: دانشیار پژوهشگاه میراث فرهنگی
تاریخ نگارش: پائیز ۱۳۹۴ هجری شمسی
منبع: مجلۀ مطالعات ایرانی، دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی دانشگاه شهید باهنر کرمان، سال چهاردهم، شمارۀ بیست و هشتم، پائیز و زمستان ۱۳۹۴
چکیده مقاله:
شاهنامه فردوسی یکی از سترگ شاهکار های همیشه ماندنی تاریخ ادبی ایران زمین و گنج پایان ناپذیر زبان فارسی است. این کتاب از برای زبان فارسی از دید زبانی و از دید اسطوره شناسی برای شناخت باورهای کهنسال و نیز شناخت رخدادهای تاریخی بسی ارزشمند است، آشکار است که مهم ترین بخش تاریخی شاهنامه، داستان شاهان ساسانی با بخش پایانی کتاب است. این بخش و با بهتر است بگویم شاهنامه با داستان یزدگرد سوم به فرجام می رسد، فیروز، فرزند یزدگرد، با فروپاشی شاهنشاهی ساسانی، به همراهی گروهی از هنرمندان، ارتشتاران و نوازندگان به چین پناه برد. شاه چین، گازنگ، او را به عنوان شاه قانونی ایران پذیرفت. فیروز به یاری شاه چین، لشکر کشی های ناموفقی به ایران داشت و به مدت دو سال نیز در زرنگ (به عنوان پایتخت) به پایداری پرداخت. رخدادهای هم پیوند با فیروزه در بندهش و برخی باد گار نوشته های دوران اسلامی پرتوافکن است؛ اما پرسش اینجاست که چرا فردوسی از فیروز، فرزند بزدگرد سختی نمی گوید. در این نوشتار به طرح پیشنهادی به عنوان مهم ترین دلیل سکوت شاهنامه درباره فیرون یزدگردان پرداخته می شود.
کلمات کلیدی: شاهنامۀ فردوسی, فیروز, یزدگردسوم, غرور و هویت ملی, چین
دریافت مقاله: چرا سخنی از فیروز، فرزند یزدگرد سوم در شاهنامه نیست؟