ضرب المثل های شاهنامه – بخش پنجاه و هفتم – حد شناسی

ضرب المثل ( دستانزد ) : حد شناسی

توضیحات ضرب المثل : درود برگرانمایه یاران جان ،  آدینه ای دیگر همراه با نکته ای دیگر از حکمت بی پایان حکیم توس :

دستانزد این جستار را نیز از داستان جاری هفته ،پادشاهی خسرو پرویز ،برگزیده ایم . جایی که خسرو برای جلوگیری از جنگ و رسیدن کشور و پادشاهی به آرامش و صلح به نزد بهرام می رود تا اختلافات را با گفت و گو پایان ببخشد اما بهرام گستاخانه او را جوانی می خواند که بواسطه ی خاندان و ارث بر تختی نشسته که شایستگیش را ندارد. در مقابل خود را فرمانده ای توانا ، دلاور و شجاع می داند که پادشاهی را با این توانایی بدست خواهد آورد. خسرو در مقابل این توجیه بهرام او را بی بهره از فر پادشاهی می داند و پند می دهد که حد خویش را بشناسد و گرفتار دیو آز و نادانی نگردد.

ترا ایزد این فر و برزت نداد         –         میاری ز گرگین میلاد یاد

ایا مرد بدبخت و بیدادگر         –         بنابودنیها گمانی مبر

که خرچنگ را نیست پرعقاب         –         نپرد عقاب از بر آفتاب

خرچنگ کژ رو و کندپوی توان پریدن چون عقاب را ندارد و عقاب با تمام تیز پروازی و فراز جویی در مقابل بلندی و بی کرانگی خورشید ، کوچک و ناتوان است و یارای بال زدن در برابر خورشید را ندارد.

در واقع خسرو به زبان تمثیل ،بهرام را فرماندهی شایسته می داند اما نه آنقدر شایسته که پادشاهی را بشاید.

حدشناسی یا به اصطلاح اهل زمان (دراز کردن پا به حد گلیم خویش )نکته ی خردمندانه ایست که در گفتار اهل ادب و پندار اهل خرد به شکل های گوناگون یادآوری گردیده شاید بهترین بیان را بتوان در گفتار خردمندانه ی عنصرالمعالی یافت :
در خویشتن به غلط مشو .خود را جایی نه که اگرت بازجویند همان جا یابند تا شرمسار نگردی ، خود را از آن جا طلب کن که نهاده باشی تا بازیابی .

این مطلب توسط جناب آقای حمیدرضا رحیمی و گروه بزرگ تلگرامی فردوسی،شاهنامه و شاهنامه خوانی که توسط ایشان مدیریت می شود به وب سایت ویکی شاهنامه ارائه داده شده است.

 

قبلی «
بعدی »