ضرب المثل ( دستانزد ) : وعده های پوچ و دروغین در اوج ناتوانی
توضیحات ضرب المثل :
درود و روز خوش گرامی یاران جان
آدینه ای دیگر همراه با نکته ای دیگر از حکمت بی پایان حکیم توس .
دستانزد این مجال را هم از داستان بهرام چوبین برگزیدیم .
آنگاه که ساوه شاه در توهم تاج و تخت ایران مرزهای این سرزمین را به لشکریان بی شمار خویش عرصه تاخت و تاز می سازد اما سد محکمی چون بهرام راه را بر او می بندد .
دلاوری و هوشیاری و درایت بهرام در نبرد ،ساوه را برآن می دارد تا تلاش کند او را با اندیشه ی پادشاهی ایران و دامادی خویش و ثروت بی پایان بفریبد اما بهرام هوشیارتر از آن است که به فریب ساوه و اغوای پست و مقام دفاع از کشور را واگذارد پس پیشنهاد او را چنین پاسخ می دهد .
برین داستان زد یکی نامدار
که پیچان شد اندر صف کارزار
◀️ که چندان کند سگ به تیزی شتاب
که از کام او دورتر باشد آب
سگ آنگاه که تشنه است به تندی برای رسیدن به آب می کوشد و فرمان می برد اما چون سیراب گشت و به مقصود دست یافت تلاش و تکاپویش فرو می نشیند .
در واقع بهرام بدین دستانزد به ساوه یادآور می شود که وعده ی بخشش تاج و تخت ، دروغ و دستاویزیست برای رسیدن او به مقصود خویش واین نرم خویی و گشاده دستی بدان جهت است که او قدرت و توان لازم برای رسیدن به خواسته را ندارد اما چون با فریب بهرام به خواسته ی خویش رسید وعده را فراموش می کند .
چرا که خواهر زاده ی وی پادشاه ایران است پس چه نیازیست که او با جنگ ، پادشاهی را از خواهر زاده ی خویش بستاند و به بیگانه ای واگذارد .
به یقین برای ما مردم این روز و روزگار این دستانزد ، بسیار محسوس و قابل لمس است .
وعده هایی دروغین و پوشالی و پوچ ،سنگهای بزرگی که به روشنی علامت نرسیدن به مقصود است اما هر بار ما را می فریبد تا تشنگان قدرت و ثروت به مقصود خویش دست یابند .
باشد که بدانیم و بیندیشیم و به کار بندیم
این مطلب توسط جناب آقای حمیدرضا رحیمی و گروه بزرگ تلگرامی فردوسی،شاهنامه و شاهنامه خوانی که توسط ایشان مدیریت می شود به وب سایت ویکی شاهنامه ارائه داده شده است.