ضرب المثل های شاهنامه – بخش هشتاد و ششم – به آبشخور آمدن میش و گرگ

ضرب المثل ( دستانزد ) : به آبشخور آمدن میش و گرگ

توضیحات ضرب المثل :

درود بر عزیزان و دوستان نازنینم
امیدوارم لحظات شادی را سپری کرده و با انرژی به استقبال هفته جدید بروید …

باز آدینه فرا رسید و امروز هم با یکی دیگر از ابیات شاهنامه که امروز جنبه دستانزد دارد در خدمت شما هستیم و باهم بار دیگر به بررسی می پردازیم. …

بیتی که امروز انتخاب کرده ام از ابیات ابتدای داستان پادشاهی اورمزد می باشد که پس از مرگ پدرش شاپور بر تخت می نشیند و ….

زمانی که حکیم می خواهد اوضاع آن روزگار مردمان بعد به تخت نشستن اورمزد به تصویر بکشد چنین می گوید :

چو بنشست شاه اورمزد بزرگ
به آبشخور آمد همی میش و گرگ. ….

می دانیم که میش و گرگ در تضاد با یکدیگر قرار دارند مانند همان گرگ و گوسفند و در ادبیات و گفتگوی عامیانه هم وقتی از میش و گرگ سخن می گوییم یعنی دو چیز متضاد را در نظر داریم ….

در این بیت مفهوم سخن حکیم این است که در پادشاهی اورمزد آنچنان داد و عدالت برقرار شد که دست ستمکاران کوتاه گشت و میش و گرگ با هم برای آب خوردن به کنار جوی یا آبشخور می آیند و کسی با کسی کاری ندارد .

این دستانزد زمانی کاربرد دارد که در جایی آنچنان عدالت برقرار است که همه در خوشی کنار هم هستند و کسی با کسی کاری ندارد
در شاهنامه نمونه هایی از بیت ها را داریم که مفهوم همین بیت را دارند :

از این پس نه آشوب خیزد نه جنگ
به آبشخور آید گوزن و پلنگ

همان از دل پاک و پاکیزه کیش
به آبشخور آری همی گرگ و میش.

چنین روزی را برای سرزمینم آرزومندم

این مطلب توسط جناب آقای حمیدرضا رحیمی و گروه بزرگ تلگرامی فردوسی،شاهنامه و شاهنامه خوانی که توسط ایشان مدیریت می شود به وب سایت ویکی شاهنامه ارائه داده شده است.

 

قبلی «
بعدی »