ضرب المثل های شاهنامه – بخش هجدهم

توضیحات ضرب المثل : با درود به مهتران و فرنشینان ارجمند ، تاکنون چندی از دستانزدها(ضرب المثل) کتاب را برای شما قرار دادیم و ریشه آن را باز نموده اییم.  امروز برآن شدیم تا خارج از دنیای اشعار پر رمز و راز این کتاب ، جستجویی نماییم.

حتما می دانید که شعر فردوسی و کلام او آنچنان پرنفوذ است که در زمان های مختلف هر آنچه که او پرداخته و سروده مورد استفاده شعرا و فرهیختگان زمان بعد از او قرار گرفته و تا این زمان نیز همچنان ادامه دارد …
خارج از فحوای بلند اسطوره، شخصیت های شاهنامه همیشه مورد استفاده شعرا قرار می گرفته و هم اکنون نیز از این نمادها در محاوره استفاده می شود ، امروز می پردازیم به پهلوان نامی کتاب رستم که نام او سردمدار پهلوانان و اساطیر ایران می باشد.

جدا از لقب های او چون تهمتن که بسیار پرکاربرد می باشد نام این پهلوان نیز کنایه های بسیاری را با ترکیب های خاص دربر می گیرد :

از خود ما رستم شدی آخر به ما دشمن شدی ( ناسپاسی )

از رستم شجاع تر است ( دلیری )

از زیر کمان رستم گذشته ( دلیری )

از سیدی پرسیدن نسبتت به کدام امام می رسد گفت یک رگ از رستم دارم ( پاسخ نابجا )

از هفت خوان رستم باید گذشت ( سختی کشیدن)

انگار گرز رستم را شکسته است ( ادعای بیهوده)

این جا تهران است و گرز رستم گرو نان ( مشکلات تهران )

این جا گرز رستم گرو است ( زرنگی ، احتیاط ،، سختی کار )

بی پول اگر رستم زال است ذلیل است ( فقر و نداری )

زمانی که رستم هنر می نمود تفنگهای پنج تیر و برنو نبود ( دگرگونی اوضاع)

این مطلب توسط جناب آقای حمیدرضا رحیمی و گروه بزرگ تلگرامی فردوسی،شاهنامه و شاهنامه خوانی که توسط ایشان مدیریت می شود به وب سایت ویکی شاهنامه ارائه داده شده است.

 

قبلی «
بعدی »