عنوان: تحلیل نمادینگی آتش در اساطیر برمبنای نظریّه همترازی و رویکرد نقد اسطوره ای (با تمرکز بر اساطیر ایران و شاهنامه فردوسی)
نویسندگان: دکتر مهدخت پورخالقی چترودی / دکتر فرزاد قائمی
سابقه شغلی یا تحصیلی نویسندگان: دانشیار گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه فردوسی مشهد / استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه فردوسی مشهد
تاریخ نگارش: پائیز ۱۳۸۹
منبع: مجلۀ علمی پژوهشی جستارهای ادبی، شمارۀ صدو هفتاد، پائیز ۱۳۸۹
چکیده مقاله:
نقد اسطوره ای، یکی از رویکردهای اصلی نقد ادبی معاصر است که بر شالودۀ یافتههای علوم روان شناسی، انسان شناسی و تاریخ تمدّن به وجود آمده، به ویژه بیشترین تأثیرات را از نظریّات یونگ دربارۀ «ناخودآگاه جمعی» و «کهن الگو»ها پذیرفته است که از روان شناسی او با روان کاوی تحلیلی و از روش تحلیل او از اساطیر، با عنوان «اسطوره شناسی تحلیلی» یاد می کنند. در این جستار، با این رویکرد، به بررسی نمادینگی عنصر آتش پرداخته شده است. فرض ضدیّت جوهری و وحدت نهایی میان عناصر متضاد، نتیجه فرافکنی محتویّات ناخودآگاه در موضوعات بیرونی، در جهت غلبه بر طبیعت است و در این میان، آخشیج آتش صاحب نقش هایی شده است که در اساطیر و ادب جهان و از جمله شاهنامه فردوسی نمود دارد و آنها را می توان در دو بخش تقسیم بندی کرد: در این اساطیر، عنصر آتش- به عنوان آخشیج فرازین و واسطه میان آسمان و زمین- از یک سو، نمادی از ظهور و تجلّی ملکوت معنا در عالم مادّی و مظهری از طبیعت روحانی است و در سویه متقابل خود، مظهری از قهر و خشم و شکوه عالم لاهوت (آتش دوزخ) و مرحله ای هراسناک از سوختن و گداختن است که گذر از آن (آزمون آتش)، مرحله ای از تشرّف و عروج به مقامی بالاتر را درخود نمادینه کرده است.
کلمات کلیدی: شاهنامه, فردوسی, نقد اسطورهای, کهن الگو, ناخودآگاه جمعی, یونگ, آتش
دریافت مقاله: تحلیل نمادینگی آتش در اساطیر برمبنای نظریّه همترازی و رویکرد نقد اسطوره ای (با تمرکز بر اساطیر ایران و شاهنامه فردوسی)