داستان پادشاهی کیومرث

بنام خداوند جان وخرد – کزین برتر اندیشه برنگذرد

خداوند نام و خداوند جای – خداوند روزی ده رهنمای

خداوند کیهان و گردان سپهر – فروزنده ماه و ناهید و مهر

داستان شاهنامه با پادشاهی کیومرث آغاز می شود که در حدود سی سال پادشاهی کرد. او پادشاه خوبی بود و همه دد و دام و جانوران و هرچه در گیتی بود مطیع اوامر او بودند. وی پسر زیبایی به نام سیامک داشت که خیلی مورد توجه و علاقه پدر بود. اهریمن برآنها حسادت آورد. پسر اهریمن به ادعای تاج و تخت شورید و با سیامک جنگید و در این جنگ سیامک کشته شد.

فکند آن تن شاهزاده به خاک – به چنگال کردش جگرگاه پاک

کیومرث وقتی خبر مرگ پسرش را شنید به سختی متالم شد و به سوگواری پرداخت و همچنان کینه کشته شدن پسرش را در دل داشت. سیامک پسری داشت به نام هوشنگ که کیومرث او را چون فرزندش دوست می داشت و او رابه خونخواهی پدرش تشویق نمود. هوشنگ به جنگ اهریمن رفت و او را شکست داد.

کشیدش سراپای یک سر دوال – سپهبد برید آن سر بی همال

کیومرث چون به آرزویش رسید بعد از مدتی روزگارش سرآمد و مرد و هوشنگ پادشاه شد.

متن این بخش از کتاب ” داستان های شاهنامه فردوسی ” می باشد ، نویسنده این کتاب سرکار خانم فریناز جلالی هستند. همچنین راوی این بخش سرکار خانم فریما قباد هستند .

قبلی «
بعدی »