کوش نامه – بخش دویست و نود و یکم – دلتنگی کوش از نامه های فریدون

ببردند و بر کوش کردند یاد

دژم گشت از ایشان و پاسخ نداد

وزآن پس چنان گفت کاری رواست

کند هرچه خواهد که او پادشاست

مرا نامه کرده ست هم زین نشان

که زی ما فرست آن همه سرکشان

کنون کرد باید شما را درنگ

یکی تا سگالیم زین نام و ننگ

بزرگان از او بازگشتند شاد

همی هر کسی دل به رفتن نهاد

دل کوش از آن نامه ها تنگ شد

سوی چاره و بند و نیرنگ شد

همی هیچ گونه نیامدش رای

که آن سرکشان را دهد باز جای

کز ایشان بزرگی و آن کام یافت

وزایشان در آن کشور آرام یافت

یلان جهانگیر کشورگشای

دلیران جنگی رزم آزمای

قبلی «
بعدی »