شخصیت های شاهنامه – قباد

بر تخت بنشست فرخ قباد – کلاه بزرگی به سر برنهاد

نام : قباد

نام قباد صورت اوستایی : نام او کوات با فتحهٔ اول است و بر این اساس، نام او در فارسی، قَباد با فتحهٔ اول است و تلفظ قُباد با ضمه، غلطی مصطلح در افواه غیرمتخصصان در دهه‌های اخیر است

دوره شاهنامه ای پیشین : تاریخی

دوره شاهنامه ای جدید : ساسانیان

تبار : تبار پدری به یزدگرد اول می رسد

ملیت : ایرانی

وابستگان :

پدر قباد : پیروز

همسران قباد : پیروزدخت و نیواندخت

برادران قباد : بلاش و جاماسپ

فرزندان قباد : کاووس، خشایارشا و خسرو انوشیروان

توضیحات شخصیت :

او در فهرست شاهان ساسانی، قباد یکم است و قباد دوم، شیرویه پسر خسروپرویز است. اما در فهرست عمومی شاهان ایران باستان، وی قباد دوم بود و قباد یکم همان کیقباد کیانی است که در منابع عصر اسلامی، قباد اکبر خوانده می‌شد.

بزرگان کشور و موبدان بلاش را کنار گذاشتند و قباد را بر تخت نشاندند. قباد یکم از آغاز پادشاهی دچار گرفتاری‌های سیاسی و اقتصادی بسیاری بود. در این زمان پادشاهان، بسیار ناتوان شده بودند و بزرگان کشور آن‌ها را برداشته و می‌نشاندند و به جای ایشان برای کشور تصمیم می‌گرفتند. شاهپور که سر کردهٔ خاندان مهران بود از آن پس به عنوان ایران سپهبد اهمیت یافت و چون پدر زن قباد هم بود، در خانوادهٔ پادشاه، از عنوان و نفوذ یک پدر هم برخوردار شد. به نظر می‌آید این نفوذ فوق‌العاده خاندان‌های نجبا، عاملی بوده‌است که تدریجاً قباد را بر آن داشته‌است تا برای سرکوبی این نجبا، در آیین مزدک و در بین عامهٔ مردم تکیه گاه قابل اطمینانی، برای خود جستجو کند.

موبدی به نام مزدک در این زمان به قباد نزدیک شد و او را به انجام اصلاحات اجتماعی برانگیخت. او نظامی برابری جویانه را تبلیغ می‌کرد که آموزه‌هایی فراتر از باور زرتشتی‌گری داشت. گفته شده که او اشتراک دارایی و مالکیت و زنان را تبلیغ می‌کرده‌است. و این نگرش جدید مخالفان زیادی بین روحانیون و اشراف و افراد با نفوذ داشت.

به‌هرحال قباد به یاری مزدک توانست از توان زمینداران و موبدان و اشراف بکاهد. همچنین قباد با پشتیبانی از مزدک میان توده مردم محبوبیتی یافت. به فرمان او در انبارهای غلهٔ شاهنشاهی به روی مردم گشوده شد و زمین‌های کشاورزی میان دهقانان بخش گردید. البته در نوشته‌های زرتشتیان این دورهٔ را دوره آشوب می‌شناسند.

اظهار علاقهٔ پادشاه، به مزدک و یارانش فرصت داد به نهضت خود شکل انقلابی ببخشد و اعیان و نجبا که ضربت را در واقع از قباد خورده بودند ضد وی با مؤبدان و روحانیان همدست شدند. سرانجام  وی را دستگیر کردند و در زندانی به نام زندان فراموشی به بند کشیدند و برادرش ژاماسب (زاماسپ یا جاماسپ) را به جای او به شاهی برداشتند.

قباد به یاری دوستان و خواهرش از زندان گریخت و به نزد هیاطله (هفتالیان) پناهنده شد و به یاری آنها، نیرویی بسیج کرد و  به ایران بازگشت. برادرش ژاماسپ به سود او از پادشاهی چشم پوشید و قباد دیگر بار بر تخت پادشاهی نشست. در مقابل کمکی که خاقان هیاطله به قباد کرد، وی متعهد شد که سالیانه مبلغی به خاقان بپردازد. تهیه این پول از این پس مشکل عمدهٔ قباد گشت.

قباد توانست طی ک سری جنگها با روم غنائم فراوانی بدست آورد و خراج بستاند که وضع اقتصادی کشور را سامان بخشیدو آرامش درونی بر قرار ساخت.وی در مدت صلح توانست رابطهٔ مزدکیان را با مخالفان‌شان به نحو ملایمی تعدیل کند و نه تنها در ایران که در سرزمین‌های پیرو ایران چون حجاز و نجد عربستان دین مزدکی را گسترد. در عین حال توانست به نفوذ هیاطله خاتمه بدهد و حتی آن‌ها را سرکوب کند.

وی پس از مهار نابسامانی اقتصادی و سیاسی و اجتماعی در کشور دست به یک سری اصلاحات زد. وی برای یاری رسانی به ستمدیدگان و تهیدستان دفتری را به نام مدافع درویشان و دادور(به پهلوی: driyōšân jâddag-gōw ud dâdwar) به فرنشینی یکی از موبدان بزرگ به راه انداخت تا به حقوق بی‌نوایان رسیدگی کند. ادعا شده این روش را در آینده دین‌های مسیحیت و اسلام از روی کار او قالب برداشتند.

در زمان وی امر نقشه‌برداری از زمین‌های کشاورزی و سازماندهی دوباره نظام مالیاتی و تقسیم تازه استان‌ها و سرزمین‌ها آغاز شد.

در زمان او دولت ایران با مسیحیان نسطوری مدارا می‌کرد. همچنین در ۵۱۵ (میلادی) هیاطله (هپتالیان) دچار چنددستگی و ناتوانی شدند و مرزهای خاوری ایران نیز آسوده شد. در زمان او شاهنشاهی ساسانی، جانی دوباره گرفت و گرجستان، عمان و عربستان به زیر چیرگی ایرانیان بازگشتند.

در زمان او همچنین ایران با چین و هندوستان دادوستد انجام می‌داد. ایرانیان در این سال‌ها انحصار بازرگانی ادویه و ابریشم را در دست داشتند. سکه‌های قباد در استان گوانگ‌دونگ چین، یافت شده که نشان از بازرگانی ایرانیان و چینی‌ها در زمان پادشاهی اوست.

قباد خصالی که شایستهٔ پادشاهان است در خسرو جمع می‌دید بنابراین فرزند کوچک خود را، بر پسر ارشد یعنی کاووس که علناً پیرو کیش مزدک بود ترجیح داد و همین امر تبدیل و تغییر عقیده شاهنشاه را نسبت به این فرقه که در آغاز به آن گرویده بود، به‌طور وضوح آشکار می‌کند. قباد برای استوار کردن بنیاد پادشاهی خسرو، پیشنهاد صلح قطعی با امپراتور روم ژوستین کرد و خواهش نمود که خسرو را به فرزندی بپذیرد. این رسم اخلاقاً امپراتور را مجبور می‌کرد که هنگام لزوم، فرزند خواندهٔ خویش را یاری دهد.

در سال ۵۳۱ میلادی، در هنگام مرگ پدر، کاووس فرمانروای طبرستان بود. موبدان زرتشتی از پسر کوچک‌تر قباد، انوشیروان که سخت ضدمزدکی بود، پشتیبانی کردند و سرانجام انوشیروان، بر تخت شاهی نشست.

لیست اشعار :

پادشاهی یزدگرد هجده سال بود – بخش ۳

پادشاهی یزدگرد هجده سال بود – بخش ۴

پادشاهی قباد – بخش ۱

پادشاهی قباد – بخش ۲

قبلی «
بعدی »