سام نامه – بخش هفتاد و هفتم – رزم قلواد با فرستو و کشته شدن فرستو

تو گفتی که بود او یک یپل مست

و یا شیر بود اژدهائی به دست

به نزد فرستو چو آمد فراز

خروشید بر وی که ای رزم‌ساز

درفش و تبیره برافراختی

ز ما نامداری سرانداختی

چنان بر تو گرید شه چین کنون

که گرید بر او اختر واژگون

فرستو ز قلواد پرسید نام

همان از نژاد و ز جاه و مقام

به پاسخ بجنباند لب نامور

برآشفت از مرد پرخاشخر

سنان درربود و بدو حمله کرد

برانگیخت قلواد اسب نبرد

درانداخت در یال مرکب عنان

برآمد ز جا باز کرده سنان

چنان زد بر او نعره‌ای از غضب

که شد روز روشن بر او تیره شب

بدان‌گونه پیکار برساختند

که خود را ز بس خشم نشناختند

ز ناگاه قلواد رزم‌آزمای

برآورد آن نیز? جان ربای

چنان زد بر او نیزه آن یل درشت

که از سینه او برون شد ز پشت

به خاک اندر افتاد آن جنگجو

که می‌داشت بر دل بسی آرزو

برانگیخت اسب و به میدان شتافت

دگر ره پی کین سواری نیافت

دگر از شه چین هم‌آورد خواست

دل نامداران ازو بر بکاست

درآمد سواری که جوید نبرد

ز گرزش سر و پشت او خرد کرد

سوار دوم چون برآمد به جنگ

همان‌گه بخستش به تیر خدنگ

سوار چهارم چو شد رزمجوی

بدان‌سان بخستش که بنهفت روی

چنان تا در درانداخت ده تن به خاک

دل شاه چین شد ازو دردناک

قبلی «
بعدی »