داستان پادشاهی منوچهر

پادشاهی منوچهر صدوبیست سال بود . بعد از گذشت یک هفته از ماتم و سوگ در روز هشتم منوچهر درحالی‌که تاج شاهی بر سر داشت بر تخت شاهی نشست و تمام جادو و افسون‌ها را یکسره در هم شکست و جهان سراسر عدل و داد شد . پهلوانان به او درود فرستادند و جهان‌پهلوان سام برخاست و گفت : پادشاها از تو همه عدل و از ما پسندیدن است پس دلت شادمان باد که جد اندر جد شاه ایران تویی . چون تو با شمشیرت زمین را از آلودگان شستی حالا دیگر نوبت ماست که کمر به خدمت بندیم . نیاکان من همه پهلوانان بودند از گرشاسپ تا نیرم همه جنگجو و سپهدار بودند . حالا ما گوش‌به‌فرمان شاه و آماده جنگ با بدخواهان هستیم.

متن این بخش از کتاب ” داستان های شاهنامه فردوسی ” می باشد ، نویسنده این کتاب سرکار خانم فریناز جلالی هستند. همچنین راوی این بخش سرکار خانم فریما قباد هستند .

قبلی «
بعدی »