تحلیل ریخت شناسی داستان سیاوش بر اساس نظریه ولادیمیر پراپ

عنوان: تحلیل ریخت شناسی داستان سیاوش بر اساس نظریه ولادیمیر پراپ

نویسند‌گان: ابراهیم استاجی / سعید رمشکی

سابقه شغلی یا تحصیلی نویسندگان: استادیار زیان و ادبیات فارسی دانشگاه حکیم سبزواری / دانشجوی کارشناسی ارشد زبان و ادبایت فارسی دانشگاه حکیم سبزواری

تاریخ نگارش: زمستان ۱۳۹۱ هجری شمسی

منبع: مجلۀ متن شناسی ادب فارسی (علمی-پژوهشی) دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه اصفهان، سال چهل و نهم، دورۀ جدید، سال پنجم، پائیز ۱۳۹۲، صفحۀ ۳۷-۵۲

چکیده:

شاهنامه فردوسی، بزرگ ترین اثر حماسی ادب فارسی، با داشتن داستان هایی با ویژگی های مدرن و امروزی، راه را بر نظریه های ادبی متاخر برای آزمون، مقایسه و تطبیق باز کرده است. روش ولادیمیر پراپ روسی یکی از بهترین شیوه های تحلیل و طبقه بندی ریخت شناسی داستان ها و قصه های اساطیری و حماسی شاهنامه به جهت ماهیت خاص آن ها است. نوشته حاضر با بهره گرفتن از شیوه پراپ، که کارش را بر پایه کنش شخصیت ها نهاده است، به تحلیل داستان سیاوش می-پردازد. تطبیق داستان سیاوش با نظریه پراپ، فرضیه علمی و اساسی این تحقیق است. در این بررسی نشان می دهیم که این روایت با مقداری جابجایی در کنش های اشخاص قصه، کاملا با خویشکاری های ارائه شده توسط پراپ هماهنگ است. بیست و پنج خویشکاری اصلی و فرعی موجود در این داستان، نشان دهنده و گواه این مدعاست. کنش ها بین پنج شخصیت اصلی تقسیم شده است و کنش «مصیبت»، «فریب کاری» و «عمل قهرمان»، عناصر جدایی ناپذیر و تکرار شونده داستان هستند. روند داستان، عبور از آرامش به اوج فاجعه با سه حرکت است و سه حرکت موجود در داستان با وجود مضمون و ظاهری متفاوت، دارای ساختاری واحد هستند.

کلمات کلیدی: شاهنامه, فردوسی, ریخت‌شناسی, نظریۀ پراپ, داستان سیاوش

دریافت مقاله: تحلیل ریخت شناسی داستان سیاوش بر اساس نظریه ولادیمیر پراپ

قبلی «
بعدی »