بخش پادشاهی شاپور ذوالاکتاف – شاهنامه فردوسی

پادشاهی شاپور هفتاد دو دوسال بود.چون شاپور کودکی بیش نبود موبد خردمند و شایسته ای به نیابت از او بر تخت می نشیند. شاپور پنج ساله شده سحرگاهان صدای خروشی می آید شاپور از موبد علت این صدا را می پرسد. موبد می گوید صدای خروش مردمان است که از روی پل گذر می کنند تا به هم بر نخورند. شاپور دستور ساخت پل دومی را داده تا مردمان آسوده باشند. همگی از دانش و خرد او شگفت زده می شوند. شاپور در دانش وفرهنگ آموزی گوی سبقت از استادان خود ربوده در هفت ساگی به رزم وکمان روی آورده در هشت سالگی به میدان آمده چوگان می آموزد.

شاپور پایتخت خود را استخر قرار می دهد. هنگامی که شاپور کودکی بیش نبود، از غسانیان عرب، طائر با سپاهی گران به سمت تیسفون حمله برده آنجا تصرف کرده دختر مرسی به نام نوبهار را به اسیر می برد. از نوبهار صاحب دختر بسیار زیبا روی شده که نام او را مالکه می نامند. چون شاپور به بیست و شش سالگی می رسد لشگری ۱۲ هزار نفری آماده کرده به نبرد با طائر می رود. طائر در جنگ شکست خورده به یمن عقب نشینی می کنند و  در قلعه پناه میگیرد. شاپور با لشگری عظیم که از شماره بدر بود آنرا محاصره می کند. دختر طائر مالکه شاپور را از بالای برج دیده دلباخته ی او می گردد. دایه خود را نزد شاپور فرستاده ضمن برشمردن اصل و نصب خود بر شاپور اظهار عشق نموده و از پیمان میخواهد با ازدواج کند. شاپور پیمان می کند.

شب هنگام مالکه طائر و بزرگان را شراب بسیار داده همگی مست می شوند و سپس دروازه بر ایشان می گشاید. شاپور وارد قصر شده بسیاری از آنها را می کشد. سحرگاه در میدان قلعه برتخته نشسته در ابتدا طائر را گردن زده دو کتف او را می دوزد. سپس تمامی عرب های اسیر را کتفهایشان را به هم می دوزد و زین پس اعراب او را ذوالاکتاف لقب نهادند. از آنجا به استخر رفته بر تخت می نشیند. روزی شاپور تصمیم می گیرد در هیبات بازرگان به روم و نزد قیصر رفته و از وضعیت آنجا مطلع شود. موضوع را فقط به موبد موبدان می گوید و کشور را بدو می سپارد.

همراه با ده کاروران راهی روم می شود. خود را بازرگانی ایرانی معرفی کرده به دربار قیصر روم می رود. در دربار ایرانی حضور داشته، شاپور را شناخته به قیصر خبر می دهد. قیصر شاپور را دستگیر کرده در پوست خری می اندازد و در اطاقی زندانی می کند. سپس با لشگریان خود به ایران حمله می برد ایرانیان بدون شاه و بدون اطلاع از نبود او پراکنده شده شکست سنگینی می خورند. استخر به دست قیصر افتاده بسیاری از ایرانیان مسیحی می شوند. از آنطرف نگهبان شاپور در روم زنی است ایرانی. او شبانه شاپور را از پوست خر نجات میدهد.شاپور به ایران آمده به روستایی پناهنده می شود.

شاپور آن مرد روستایی را همراه با نگین خود نزد موبد موبدان می فرستد. موبد موبدان با دیدن نگین به دیدار شاپور آمده و دیگران مطلع می کند. همگی بر گرد شاپور جمع می شوند. لشگری گران آماده کرده شبانه به استخر شبیخون می زنند و قیصر را همراه با هزار و دویست تن از بزرگان رم اسیر می سازند. شاپور نامه ای نوشته به تمام بزرگان و سراسر ایران زمین برتاج نشتن مجدد خود را خبر داده از همگی میخواهد گرد هم آیند. شاپور لشگری بزرگ گرد آورده و راهی روم می شود. برادر قیصر به نام یانس با لشگری بزرگ به مقابله برمی خیزد.

پس از نبردی سهمگین سپاه روم شکست می خورد. یانس می گریزد و شاپور تمام روم را فتح کرده بیشمار از رومیان می کشد. غنائم بسیار جمع آوری می کند. برانوش نامی از سران روم که شناخته شده و خردمند بود از طرف رومیان بعنوان قیصر انتخاب می شود او نامه ای برای شاپور می نویسد. از او می خواهد که کین خواهی نکرده و بخاطر گناه دیگران مردم بیگناه را نکشد. برانوش همچنین اعلام آمادگی می کند که هرچه شاه ایران می خواهد بدو بدهد. شاه از برانوش می پذیرد و از او می خواهد به نزد او بیاید. برانوش با صدها نفر از سران و باج و خراج فراوان به نزد شاپور می رود.

شاپور پیمان می کند در ازاء سالی سه بار هزاران هزار دینار رومی صلح برقرار شود. برانوش پذیرفته و پیمان آشتی بین دو نوشته می شود. از پادشاهی شاپور پنجاه سال نگذشته بود که مرد خوش بیانی از چین به نام مانی آمده ادعای پیغمبری می کند. در دربار شاپور در مجادله و گفتگو با موبدان زردشتی ناتوان شده و شاپور دستور کشتن او را می دهد. هفتاد و اندی سال از پادشاهی شاپور میگذرد و او از زمان مرگ خود مطلع شده دبیر را پیش خوانده و برادر خود اردشیر را به جایگزینی خود انتخاب می کند. و سفارش می کند که بعد از اردشیر فرزند پسر خود شاپور، پادشاه ایران خواهد بود.

نوشتار این بخش توسط جناب آقای علی دهگانپور به رشته تحریر در آمده است . 

اشعار این بخش :

دانلود متن شاهنامه بخش پادشاهی شاپور ذوالاکتاف : 

دانلود

دانلود تمامی فایل های صوتی این بخش در قالب یک فایل فشرده : 

دانلود

شاهنامه صوتی این بخش : 

قبلی «
بعدی »